Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
English
Persian
high port
حالت دست فنگ
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
Other Matches
way port
بندر سر راه
port
به آن وصل است را انتخاب کند
port
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
دریچه
port
روزنه
port
بندر
port
بندر گاه
port
لنگرگاه
port
مامن مبدا مسافرت
port
فرودگاه هواپیما
port
بندر ورودی
port
درب درگاه
port
دورازه
port
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port
پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port
دریچه تبدیل برنامه
port
مدخل
port
باب
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port
اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port
در رو مخرج
port
شراب شیرین بارگیری کردن
port
بندرگاه
port
ریل اطراف ناو
port
درگاه
last port
شیپور عزا
last port
شیپور خاموشی
port
دهانه
i/o port
مدخل ورودی و خروجی
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port
سمت چپ ناو
port
دماغه
port
ببندر اوردن حمل کردن
port
بردن
port
ترابردن
port
مجرای عبورروغن
port
مجرا
port
شیار هادی دهانه
port
دروازه
port
حمل کردن مزغل تیراندازی
port
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
out port
بندر دور از مقصد
out port
بندرخارج از محوطه
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
control port
درگاه کنترل
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
cargo port
دریچه بارگیری ناو
captain of the port
افسر انتظامات بندر
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
aerial port
باراندازی هوایی
aerial port
لنگرگاه هوایی
admission port
دریچه پذیرش
admission port
سوپاپ ورودی
port of call
بندر توقف
port of call
بندر لنگراندازی
port of call
بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
midi port
دریچه یا درگاه IDI
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
controlled port
بندرکنترل شده
home port
پایگاه اصلی
port complex
لنگرگاه
port hole
روزنه
port hole
مزغل
port installations
تاسیسات بندری
port of debarkation
بندر مقصد حمل کالا
port of debarkation
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of destination
بندر مقصد
port of embarkation
بندر عزیمت
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry
بندر مقصد
port of entry
بندرمحل ورود
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of exit
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port complex
مجتمع بندری
port arms
فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
port arms
پیش فنگ
home port
پایگاه مادر
inlet port
سوپاپ ورودی
inlet port
دریچه ورودی
intake port
دریچه ورودی
intake port
سوپاپ ورودی
main port
بندر اصلی
main port
,
main port
refrencestation : syn
main port
port principal
memory port
درگاه حافظه
minor port
بندر کوچک
naval port
بندر دریایی
parallel port
درگاه موازی
port watch
نگهبان بندر
port watch
پست نگهبانی بندر
put into port
وارد بندر شدن
treaty port
بندر پیمانی
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
gun port
مزغل
gas port
لوله عبور گاز
gas port
میله تنظیم گاز
gas port
محفظه عبور گاز
freeing port
شکاف یک طرفه
car port
گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
car port
سایبان اتومبیل
exhaust port
دریچه خروجی
exhaust port
مجرای خروجی
destination port
بندر تحویل کالا
destination port
بندر مقصد
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
terminal port
بندر مقصد
supply port
درگاه تدارکاتی
registered port
بندر مشخص
sally port
دروازه بزرگ قلعه
sally port
درب ورودی بزرگ
sally port
دریچه
sally port
دروازه عبور از قلعه
sally port
درب اصلی قلعه یا استحکامات
secondary port
بندر فرعی
secondary port
,
secondary port
subordinatestation : syn
secondary port
station secondary
serial port
مدخل سری
serial port
درگاه ترتیبی
supply port
درگاه تامین
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
hard port
ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
video port
قسمتنمایش
transfer port
دریچهانتقال
keyboard port
قسمتاتصالصفحهکلید
modem port
قسمتقرارگیریمدم
network port
قسمتکارباشبکهاینترنت
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
port hand
دستسویچپ
ejection port
دهانهپرتاب
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
بندر ازاد
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
Port-au-Prince
شهر پورت اوپرنس
dual port ram
حافظه تسهیم شده
port hand buoy
بویه سمت چپ
check port/starboard
جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
spent fuel port
قسمتسوختمصرفشده
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
aerial port squadron
گردان بارانداز هوایی
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
one port radial pump
تلمبه شعاعی یک پرهای
aerial port squadron
گردان عملیات بارانداز هوایی
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
named port of destination
بندر مقصد مشخص
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
disc drive port
قسمتوروددیسک
yhis port is not yet peopled
این بندر هنوز اباد نشده است
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
high
عظیم
high
خیلی بزرگ
high
واچرخه
high
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high
زبان سطح بالا
high
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high
ت
high
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
very high
ارتفاع خیلی بالا
high
خشن متکبر
high
خشمگینانه
high
وافر گران گزاف
high
زیاد
high
متعال رشید
high
بلند پایه
high
جای مرتفع
high
عالی
high
مرتفع
high
بلند
high
فراز
high value
گران قیمت
on high
در اسمان
on high
در بالا
on high
به اسمان
high
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high
سخت گران
high
بزرگ
high
بوگرفته
high
بالا
high
اندکی فاسد
high
باصدای بلند
high
تند زیاد باصدای زیر
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com