English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
high wrought پرکار
high wrought صنعتی
high wrought با استادی ساخته شده
high wrought شدید
Other Matches
wrought ساخته
wrought از کاردراورده
wrought تشکیل شده به شکل دراورده شده
wrought به شکل درامده
wrought اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
wrought کاراورده
wrought اهن کارشده
it is f. wrought کارفریف روی ان کرده اند
in a wrought up state درحال عصبانی
wrought steel فولاد نرم
my imploration wrought on him التماس من دراوکارگریاموثرواقع شد
wrought iron اهن نرم
wrought alloy الیاژ غیر ریختنی
wrought iron اهن معمولی
rough wrought طرح شده تنهادرمراحل نخستین درست شده
wrought iron اهن ورزیده
rough wrought اجمالادرست شده
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
on high در اسمان
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high value قیمتی
high value گران قیمت
on high در بالا
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high (1 9 to 36) بلند
on high به اسمان
high زبان سطح بالا
very high ارتفاع خیلی بالا
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high عظیم
high متکبرانه
high تند زیاد باصدای زیر
high باصدای بلند
high بوگرفته
high اندکی فاسد
high بالا
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high فراز
high بلند
high مرتفع
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high متعال رشید
high زیاد
high وافر گران گزاف
high بزرگ
high سخت گران
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high واچرخه
high ت
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high status بلندپایه
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high relief نقوش برجسته
high relief نقش تمام برجسته
high temperature دمای بالا
high resistance پر مقاومت
high resistance پرمقاومت
high resolution وضوح بالا
high strung کوک
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high road شاهراه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high seas دریاهای باز
high seasoned پرادویه
high spin پرچرخش
high speed دنده سریع
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed سریع السیر
high souled با همت
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high seas دریاهای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high spin چرخش زیاد
high spirited متکبر
high spirited جسور
high spin پر اسپین
high road جاده عمده
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high seas ابهای برون مرزی
high seas دریای ازاد
high souled با جرات
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high gear دنده قوی خودرو
high horse مغرور
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle مانع بلند
high impedance امپدانس بالا
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high land زمین کوهستانی
high light نکات برجسته یا جالب
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights نکات مهم
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high limit حد نهایی
high hat افاده کردن
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high gloss پر جلاء
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high grown بلند بالا
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high handed مکارانه
high hat کلاه بلند
high line پل رابط اصلی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high power تفنگ شکاری بزرگ
high precison دقت زیاد
high precison دقت بالا
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high pressure قوی
high pressure فشار زیاد
high priced گران بها
high priced پر قیمت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high priest کاهن اعظم
high proof سنگین
high proof تند
high proof برنده
high potential فشار قوی
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high minded بامناعت
high minded بزرگ منش
high minded مغرور
high money پول گران
high moral روحیه عالی
high moral روحیه قوی
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high order رتبه بالا
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer بسپار سنگین
high polymer بسپار بزرگ
high port حالت دست فنگ
high ranking عالی رتبه
high-pitched زیر
high-rise ساختمان بلند
high-rise وابسته به ساختمان چند اشکوبه
high card کارتبالا
high altar مهمترینمحرابکلیسا
high and mighty ازخودراضی - ازخودمتشکر
High Commission کنسولگری - دفتریکهبهاعضایعالیرتبهخودجاومکانمیدهد
High Court دادگاهویژهجرائممهم
high heels کفشپاشنهبلند
high point نقطهاوج
high season فصلتوریست
high-rise ساختمان چندین اشکوبه
high-powered مرکب از اشخاص بلندپایه و قدرتمند
high-powered توانمند
high-pitched متعال
high-pitched والا
high-pitched ارجمند
high-pitched هیجان زده
high-pitched شوریده
high-pitched بسیار شیبدار
high-pitched میان فراز
high-powered پر نیرو
high-powered پر زور
high-powered پر توان
high spot جذابترین لذتبخشترین
high street خیاباناصلیشهر
high summer وسط تابستان
off one's high horse <idiom> تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
on one's high horse <idiom> مغرور
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
riding high <idiom> جالب توجه
high-altar محراب اصلی
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
High Gothic [معماری سبک گوتیک در آلمان]
high relief برجستگی زیاد
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com