Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
holding station
محوطه نگهداری زخمیها وبیماران بطور موقت
Other Matches
holding
مایملک
holding
دارائی
holding
موجودی
holding
ملک متصرفی
self holding
خودنگهدار
holding
دارایی
holding
متصرفی اجاره داری
holding
دارائی سهام
holding
گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
holding
سهام
holding
نقض مقررات
holding
نگهداری
holding
دراختیار داشتن دارایی
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
holding
تملک
holding area
منطقه توقف موقت
[هوا فضا]
[هوانوردی ]
holding a session
اجلاس
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
holding company
شرکت صاحب سهم
holding company
کمپانی مسلط
holding attack
تک تثبیت کننده
share holding
سرمایه گذاری در سهام
holding timekeeper
زماننگهدار
holding magnet
گیره مغناطیسی
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
holding and hitting
گرفتن حریف و ضربه زدن
holding company
شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company
شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding contacts
کنتاکتهای جریانپای
holding costs
مخارج نگهداری
holding flange
لبه نگهدارنده
holding force
نیروی تثبیت کننده
holding force
نیروی بازدارنده
holding ground
گیرایی کف دریا
holding ground
محوطه نگهدارنده لنگر
holding pattern
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
holding position
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
holding time
زمان صرف شده
holding time
زمان نگهداری
What is holding it up ? what is the snag?
گیر کار کجاست ؟
holding capacity
فرفیت نگهداری
holding attack
تک بازدارنده
holding attack
تک متوقف کننده
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
holding coil
پیچک نگهدارنده
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
شرکت مرکزی
holding company
شرکت مالک
leave (someone) holding the bag
<idiom>
تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
holding area marking
نشانگرمنطقهغیرمجاز
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
isothermal holding furnace
کوره هم دمایی
induction holding furnace
کوره گرم نگهدار القائی
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
sub station
پست فرعی
on station
اماده باش بالای هدف
on station
پروازهواپیما بالای هدف
on station
روی هدف
way station
ایستگاه رله مخابراتی
way station
ایستگاههای فرعی بین راهی جاده یا خط اهن
station
محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
way station
ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
on station
رسیدن به هدف
station
پاسگاه
station
محل ماموریت
station
مستقرکردن
station
استقرار یافتن
station
پایگاه
station
میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station
نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
station
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
station
ایستگاه
station
یا مقصد استفاده میشود
Where is the station?
ایستگاه کجاست؟
Is the next station ... ?
آیا ایستگاه بعدی ... است؟
station
محل
station
پست
station
درپست معینی گذاردن
station
جایگاه
station
مرکز
station
جا درحال سکون
station
وقفه
station
سکون پاتوق
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
station
توقفگاه نظامیان وامثال ان
station
موقعیت اجتماعی وضع
station
رتبه
station
مقام مستقرکردن
induction station
مرکز پذیرش
Where's the railway station?
ایستگاه راه آهن کجاست؟
pumping station
تلمبه خانه
naval station
پایگاه دریایی
pumping station
ایستگاه تلمبه زنی
railway station
ایستگاه راه اهن
reception station
دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
reading station
ایستگاه خواندن
observation station
دیدگاه
induction station
دفتر استخدام دفتر پذیرش
transmitting station
ایستگاهارسال
orienting station
ایستگاه توجیه
to station oneself
مقیم شدن
inquiry station
دستگاهی که از ان هر گونه درخواستی به عمل می اید
key station
ایستگاههای کلید
station bar
رستوران ایستگاه راه آهن
loading station
ایستگاه بارگیری
master station
شاه ایستگاه
master station
ایستگاه اصلی
master station
پست اصلی مخابرات
mobile station
فرستنده متحرک
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
regulating station
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
station model
مدلهواشناسی
coach station
پارکینگوایستگاهدرشکه
triangulation station
ایستگاه مثلث بندی
traverse station
ایستگاه پیمایش
transit station
ایستگاه عبوری راه اهن
transfer station
محل اعزام افراد
transfer station
محل انتقال افراد
polling station
حوزهرایگیری
to station oneself
جا گرفتن
tide station
ایستگاه جزر و مد
telephone station
تلفن خانه
telephone station
جایگاه تلفن
underground station
ایستگاهزیرزمینی
wireless station
فرستنده
wireless station
ایستگاه بی سیم
station entrance
ورودیایستگاه
station circle
چرخههواشناسی
receiving station
ایستگاهدریافت
passenger station
ایستگاهمسافرین
local station
ایستگاهکانونی
intercom station
ایستگاهداخلی
station platform
سکویایستگاه
train station
ایستگاهقطار
goods station
ایستگاهکالاهایتجارتی
tracking station
ایستگاه ردیابی
work station
محل کار
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
subscriber's station
مرکز مشترک
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
station bill
لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
slave station
ایستگاه فرعی
shunting station
ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
railway station
ایستگاه قطار
serivce station
ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
repeater station
مرکز تقویت کننده
To the railway station
به طرف ایستگاه راه آهن
remote station
ایستگاه راه دور
remote station
ایستگاه دوردست
remote station
ایستگاه دور دست
relay station
ایستگاه واسطه
station bill
جدول محلها
station break
وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
station car
اتومبیل استیشن
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
station log
دفتر وقایع ایستگاه مخابراتی
station log
دفتر ثبت وقایع پست مخابراتی
station list
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
station keeping
در خط نگهداشتن ناو
station house
ایستگاه راه اهن
station house
مرکزکلانتری
station house
ایستگاه کلانتری
station complement
پرسنل خدماتی پایگاه
station complement
پرسنل ثابت یک پایگاه
relay station
ایستگاه رله
clearing station
پست تخلیه بیماران
battle station
پایگاه رزمی
astronomic station
ایستگاه دیدبانی نجومی
astronomic station
رصدخانه
ambulance station
ایستگاه امبولانس
amateur station
فرستنده تفننی
alert station
ایستگاه اعلام خطر
alert station
ایستگاه اماده باش
air way station
خطوط هوایی
air way station
ایستگاه کنترل
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
aileron station
فاصله ابتدای فلپ تا لبه ان به موازات تیرهای اتصال ان
battle station
پایگاه جنگی
blade station
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
boat station
جای خدمه قایق
clearing station
ایستگاه تخلیه بیماران
cleansing station
محل گندزدایی
cleaning station
پست رفع الودگی ش م ر
cleaning station
ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
change of station
انتقال تعویض محل خدمت
change of station
تغییر محل ماموریت
central station
نیروگاه مرکزی
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
broadcasting station
ایستگاه رادیویی فرستنده
broadcasting station
ایستگاه رادیو
broadcast station
ایستگاه فرستنده
aid station
پست امدادی
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
action station
وضعیت قرمز ,state battle : syn readiness of degree first
power station
کارخانه برق
gas station
پمپ بنزین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com