Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
home page
باز کردن صفحهای از وب سایت
Other Matches
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home .
هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home .
هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
page
ورق کاغذ
page
کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
page
با قالب و حاشیه و نمایش گرافیکی مختلف
page
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page
صفحه
page
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود.
page
گوه چوبی
page
صفحات را نمره گذاری کردن
page
خانه شاگرد پیشخدمتی کردن
page
پادو
page
پسر بچه
page
حجم متن نمایش داده شده روی صفحه نمایش
page
نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند
page
وسیلهای که اطلاعات نوشته شده یا تایپ شده را به حالتی که کامپیوتر می فهمد و پردازش میکند تبدیل کند
page
جهت لبه بلند یک ورق کاغذ
page
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page
اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
page
عدد یکتا انتساب شده به هر صفحه در برنامه چند رسانهای برای استفاده در صفحه با کلمات کلیدی و انتقال بین صفحات
page
عمل چسباندن تصویر و تن در یک صفحه آماده چاپ
page
طول صفحه
page
ترتیب متن و تصاویر در یک صفحه از متن
page
حافظه در چاپگر صفحه که تصاویر را پیش از چاپ نگه می دارد
page in
فرایند رفت و برگشت نامه یاداده از دیسک به حافظه اصلی کامپیوتر
page
تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
page
2-نشانه گر در پردازش کلمه برای نشان دادن محل شروع صفحه جدید
to be on the same page
<idiom>
همدیگر را فهمیدن
[اصطلاح مجازی]
to be on the same page
<idiom>
به یک سبک فکر کردن
[اصطلاح مجازی]
f.of a page
ته صفحه
page three
ازدستهعکسهایجنسی
page three
زنانجوانیکهسینههایخودرابرایبرانگیختناحساساتجنسیدرمجلاتنمایشمیدهند
page
نمایش یک صفحه متن در صفحه نمایش که پس از چاپ فاهر میشود
f.of a page
پائین صفحه
page
صفحه برگ
page out
فرایند رفت و برگشت نامه هایا داده از حافظه اصلی کامپیوتر به دیسک
front-page
سرصفحه
page frame
قاب صفحه
front-page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
page frame
قالب صفحه
page fault
خرابی صفحه
page fault
نقص صفحه
front page
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
plover page
ابیای پشت قرمز
page density
چگالی صفحه
code page
صفحه کد
code page
رویه رمز
commas over the page
صفحه را پراز نشان کاماکرد
banner page
صفحهای که در ابتدا با تاریخ و زمان و نام متن و نام مشخص چاپ گیرند و چاپ میشود
lead in page
صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
off page connector
اتصال دهنده برون صفحهای
page boundary
مرز صفحه
front page
سرصفحه
Web page
فایل ذخیره شده در وب سرور که حاوی متن فرمت شده , گرافیک و اتصالات در متنهای با کلمات کلیدی به صفحات دیگر اینترنت یا وب سایت است
shadow page
محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
to page up type
حروف چیده را صفخه بندی کردن
shadow page
جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
page skip
پرش صفحه
page reader
صفحه خوان
visual page
صفحه تصویری
page printer
چاپگر صفحهای
page orientation
موقعیت صفحه
This page owner
دارنده این برگه
full-page
تمام صفحه
title page
صفحه عنوان کتاب
page maker
برنامه قوی کاربردی و نشررومیزی
we oened at page 0
صفحه 01 کتاب را باز کردیم
page of bonour
لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
page of presence
لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
to inlay a printed page
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
end of page halt
ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
forced page break
قطع اجباری صفحه
full page display
نمایش تمام صفحه
soft page break
قطع صفحه
bad page break
قطع یا مکث نامناسب صفحه
optical page reader
صفحه نوری خوان
page description language
زبان تشریح صفحه
page mode ram
حالت صفحه حافظه دستیابی مستقیم
page layout program
برنامه صفحه ارایی
It was printed on the front page .
در صفحه اول روز نامه چاپ شد
Refer (turn over) to page 110.
به صفحه 110مراجعه کنید
may i see you home?
اجازه دهید شمارابخانه
home
منزلگاه
home
که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home
نقط ه شروع چاپ روی صفحه
Is there anybody at home ? Anybody home ?
کسی منزل هست ؟
home
محل زندگی کسی
home
خانه دادن
home
شهر بخانه برگشتن
home
اقامت گاه
at home
<idiom>
درخانه
home like
خانگی
home like
وطنی
home like
راحت
home
بطرف خانه
home
روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
may i see you home?
برسانم
home
وطن اسایشگاه
home
ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home help
کمکحالبیمار
home
جا به داخل لوله راندن
home
زمین خودی
home
میهن
WI'll you take me home?
مرا به منزل می رسانید ؟
On my way home. . .
سرراهم بمنزل ...
On my way home. . .
اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
home
وطن
home
اولین رکورد داده در فایل
home
مرزوبوم
home
کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
third home
بازیگر مهاجم
home
میهن وطن
home
خانه
at home
پذیرایی در ساعت معین
home
منزل
home
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home
بازی
come home
کشیده شدن لنگر به طرف ناو
It came home to me.
به نظرم رسید.
home
سرزمین پدر و مادر
home
میهن
home
وطن
home
زادبوم
It came home to me.
به فکرم رسید.
nobody home
<idiom>
فکرش جای دیگر است
soldiers' home
سربازخانه
home towns
شهر موطن
home town
خاستگاه
home town
زادشهر
home town
زادگاه
home town
شهر موطن
home stretch
گام های پایانی
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home stretch
پایانراه
soldiers' home
پادگان
to bring home
حالی کردن
to bring home
ثابت کردن
to freight out and home
دوسره کرایه کردن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
tumble home
خم درونی
to pay home
تلافی کامل کردن
to make one's way home
راه خانه را پیش گرفتن
stay at home
خانه نشین
home stretch
مرحله نهایی
home towns
زادگاه
He went home on leave .
مرخصی گرفت رفت منزل
You have my home address.
شما آدرس من را دارید.
I'll be at home today .
امروز منزل خواهم بود
close to home
<idiom>
به احساسات شخصی نزدیک شدن
Theres no place like home .
<proverb>
هیچ جا مثل خانه نمى شود .
let us make a p for home
کوشش کنیم زودبخانه برسیم
home address
آدرس منزل
to start for home
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
at home and abroad
در داخل و خارج
[از کشور]
to send home
به خانه
[از جایی که آمده اند]
برگرداندن
home-made
<adj.>
خانگی
home-made
<adj.>
در خانه ساخته
[تهیه]
شده
Home appliances
وسایل خانگی
What is your home address?
نشانی منزلتان چیست ؟
She lost her way home .
راه خانه اش را گه کرد
He came straight home.
صاف آمد خانه
home towns
خاستگاه
home towns
زادشهر
home-grown
خانگی
home-grown
محصول خانه
take-home pay
مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay
حقوق خالص
take-home pay
مزد خالص
take-home pay
خالص دریافتی
home plate
صفحهبازی
home straight
خطمستقیموسطبازی
children's home
محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home ground
آشنا بهمحیط
Home Secretary
مسئولدفتر
home time
زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth
حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
stately home
خانهاشرافی
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
Home appliances
لوازم خانگی
home trade
داد و ستد داخلی
home record
سررکورد
home range
قلمرو
home range
جایگاه حیوانات
home range
جای محدود برای فعالیت حیوانات
home range
اغل
harvest home
پایان درو
harvest home
محل جمع اوری خرمن
home address
نشانی منزلگاه
home record
رکورد مبدا
home row
ردیفی از کلیدها روی صفحه کلید که انگشتان شخص درحالت عادی روی انها قرارمی گیرد
home rule
حکومت ملی
home trade
تجارت داخلی
harvest home
اخر خرمن
home service
خدمات فروش در داخل کشور
home run
مسابقه پرامتیاز
home run
بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
home run
گل زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com