Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
idle stock
موجودی بی مصرف
Other Matches
idle
تنبل شدن
idle
وقت تلف کردن
idle
وقت گذراندن
idle
بی پروپا
idle
بی اساس
idle
بیخود
idle
بیهوده
idle
تنبل
idle
بیکار
idle
هرزگردی
idle
بی بار شدن در حال سکون ساکن
idle
استراحت
idle
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idle
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idle
مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idle
نشانه یا کدی که به معنای انجام هیچ عمل است یا کدی که وقتی ارسال میشود که هیچ دادهای برای ارسال در آن زمان آماده نیست
idle
درجاکار
idle
بی بار
idle
بیکار شدن
idle
ازاد گشتن
idle coil
پیچک هرز
idle coil
بوبین کور
idle component
اجزاء کور
idle current
جریان بی باری
idle bar
میله کور
idle deposit
سپرده بلااستفاده
idle deposit
سپرده راکد
idle characters
کاراکترهای عامل
idle cash
پول بلااستفاده
idle cash
پول بیکار
idle capacity
فرفیت بیکار
idle capacity
فرفیت بلااستفاده
idle balance
مانده راکد مانده غیرفعال
idle balance
مانده بیکار
idle current
جریان کور
idle runing
بی باری
idle trunck
ترانک ازاد
idle frequency
فرکانس بی باری
idle hours
ساعتهای بیکاری
an idle pupil
شاگرد بیکار یا تنبل
idle rumoues
شایعات بی سر و پا
idle rumoues
شایعات بی اساس
idle rumoues
اراجیف
idle talk
سخن بیهوده
idle talk
حرف مفت ژاژخایی
idle time
وقت تلف شده
idle time
زمان بی باری
idle time
دوره عطالت
idle time
دوره فترت زمان بیکاری
idle trunck
خط اتصال ازاد
idle turn
کلاف مرده
idle turn
دور ازاد
idle voltage
ولتاژ کور
idle wanderer
ولگرد
idle wheel
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
idle wire
سیم مرده
idle rich
ثروتمندان انگل
idle reserves
ذخائر بلااستفاده
idle reserves
ذخائر بیکار
idle period
پریود بی باری
idle period
زمان توقف
idle period
دوره استراحت
idle money
پول غیر فعال
idle money
پول راکد
idle line
خط ازاد
idle junction
اتصال ازاد
idle position
وضعیت ساکن
idle roll
غلطک کور
idle position
حالت سکون
idle power
توان کور
idle pulley
قرقره راهنما
idle indicating signal
علامت ازاد
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
To lead an idle life .
زندگی عاطل وباطلی داشتن
machine idle time
زمان توقف ماشین
machine idle time
زمان معطلی دستگاه
idle current wattmeter
توان کورسنج
idle voltage of battery
ولتاژ هرز باتری
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
idle circuit condition
وضعیت مدار بی بار
idle current connection
اتصال جریان بی باری
To idle away one s time . to be jobless.
غاز چراندن
to have in stock
موجود داشتن
out of stock;ex stock
از موجودی یاذخیره
stock
انباشته انباره
stock-still
بی جنبش
stock still
بی جنبش
stock still
بی حرکت
to take stock of
برانداز کردن
stock
میله لنگر
stock
قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock
انبار
stock
ذخیره ذخیره کردن
stock
اماد ذخیره
stock
سهم
stock
به موجودی افزودن
stock
ذخیره کردن
stock
انبارکردن
stock
اماده
stock
درانبار
stock
دم دست
stock
موجودی
stock
موجودی کالا ذخیره
stock
ذخیره اولیه
stock
موجودی انبار
stock
موجودی ذخیره
stock
بدنه رنده
stock
دسته حدیده
stock
جامع نسب
stock
دودمان
stock
مال التجاره
stock
سهام
stock
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock
ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock
دسته چوب ماهیگیری
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
عادی ازلحاظ مدل
stock
جوراب ساق بلند
stock
موجود
stock
:حاضر
stock
موجودی موجودی کالا
stock
ذخیره
stock
کنده
stock
دسته ابزار و اسلحه
stock
ماده اولیه
take stock of
<idiom>
شمردن فرصتها
in stock
<idiom>
روی بورس
stock
: مایه
out of stock
<adj.>
غیر موجودی کالا
[در انبار]
take stock
<idiom>
جمع بندی کردن
stock
مواشی پیوندگیر
stock-still
بی حرکت
stock
سهام سرمایه
stock
نیا
stock
پایه دسته ریشه
stock
قنداق تفنگ
stock
ته ساقه
stock
تنه
live stock
چارپایان اهلی
live stock
مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
preferred stock
سهم ممتاز
reserve stock
اماد ذخیره
reserve stock
موجودی ذخیره
safety stock
موجودی ذخیره انبار
safety stock
موجودی تضمینی
seed stock
ذخیره بذرکاشتنی
maximum stock
حداکثر موجودی انبار
money stock
حجم پول در گردش
stock valuation
ارزیابی موجودی
joint stock
سرمایه مشترک
stock exchange
بورس اوراق بهادار
preferred stock
سهام ممتازه
raw stock
موجودی مواد خام
outside
[stock exchange]
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
money stock
عرضه پول
stock control
کنترل موجودی
stock requisition
درخواست کالا
We dont have it in stock .
این جنس موجود نیست ( نداریم )
stock solution
محلول ذخیره
stock shears
قیچی پادار
stock saddle
نوعی زین
stock room
انبار کالا
stock room
انبار
stock requisition
تقاضا جهت کالا
stock record
سابقه موجودی
stock piling
ذخیره کردن در انبار
stock piling
ذخیره نمودن
stock piling
انبار کردن
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
stock number
شماره فنی جنس
stock level
سطح ذخیره انبار
stock level
سطح انبار
stock jobbing
سفته بازی
stock jobbery
سفته بازی
stock taking
رسیدگی به موجودی
stock talking
سیاهه برداری از موجودی
vine stock
نیایبرگمو
stock pot
قابلمهگود
take stock in (usually negative)
<idiom>
باورداشتن
laughing stock
مورد تمسخر
laughing stock
مضحکه
laughing stock
مایهی خنده
warehouse stock
موجودی انبار
valuation of stock
ارزیابی موجودی
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
to lay in a stock
موجودی تهیه کردن
to i. one's capital in stock
سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
surplus stock
موجودی مازاد
surplus stock
موجودی اضافی
stock yard
حیاط طویله
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock trading
خرید و فروش سهام
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
stock jobber
سفته باز
stock certificate
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock broker
دلال بورس
stock broker
کارگزار بورس
stock broker
دلال سهام
stock bottle
شیشه ذخیره
stock audit
حسابرسی موجودی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com