English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
inside wing بال داخلی
Other Matches
inside باطن
inside داخل
inside درون
inside ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside <adv.> <prep.> در داخل
inside موج نزدیک ساحل
inside <adv.> <prep.> توی
inside <adv.> <prep.> در توی
inside قسمت داخلی
inside نزدیک به مرکز بخش درونی
inside درونی
inside تویی
inside داخلی
inside تو اعضای داخلی
inside out <idiom> داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
inside and out <idiom> به طور کامل
inside نزدیک بمرکز
inside of داخل و یا توی چیزی
inside of بطن هر چیزی
inside left بغل چپ
inside sarma انواع کنده رو
inside micrometer میکرومتر داخلی
to step inside توآمدن
inside thread مارپیچ داخلی
inside of a week کمتر از یک هفته
inside of a week در یک هفته کمتر
turned inside out پشت رو شده
inside pass مبادله چوب در امدادی
inside kick پیش لنگ
inside kick ضربه با روی پا
inside information اطلاعاتی که بمردمان بیرون داده میشود
inside track <idiom> سودبردن
inside berm سکوی شیببر درونی
inside caliper کولیس داخلی
inside diameter قطر داخلی
inside thread دنده داخلی قلاویز
inside lines خطوط حمله شمشیربازی
to step inside داخل شدن
inside diameter قطر هسته
to step inside واردشدن
inside draft شیب داخلی
inside hinge لولای داخلی
to step inside قدم نهادن در
inside knob مهرهداخلی
located inside در درون قرارگرفته
located inside تو واقع شده
it is rough on the inside توی ان زبراست
it is rough on the inside از تو زبر است
turned inside out وارونه
inside wiring سیمکشی داخل
inside door handle دستگیره داخل درب اتومبیل
She asked me in (inside the house). تعارفم کرد بروم بو
inside roughing chisel قلم دیزی
inside of the foot kick بغل پای ضربه زننده
inside kick and overarm control لنگ کردی
double leg and inside turnover دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
rear takedown with inside singleleg & kn زیریک خم اقل از راست
inside-leg snap-fastening دکمهایرویسمتداخلشلوار
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
rear waistlock and forward inside leg tr انواع درو
on the wing سیار متحرک
to take under one's wing حمایت کردن
to take wing پرواز کردن
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
wing and wing حرکت با باز بودن کامل بادبانها
to take under one's wing سرپرستی کردن
right wing toward میمنه
right wing toward دست راست
right wing toward پیشرو
off wing محل بازیگر گوش
take (someone) under one's wing <idiom> زیرپروبال شخص راگرفتن
on the wing پرواز کننده
on the wing بالدار
to take wing پابفرارگذاشتن
wing بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing گروه هوایی
wing دسته حزبی
wing گوش زمین
wing گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing پره
wing قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing طرف
wing تیپ هوایی جناح
wing پیمودن
wing بالدار کردن پردارکردن
wing شاخه شعبه
wing it <idiom> بدون آمادگی
wing بال
wing پره زائده پره دار
wing جناح
right-wing جناح راست
right wing جناح راست
wing لنگه
wing بال مانند زائده حبابی
wing پرواز پرش
hind wing بالعقبی
wing screw پیچ گوشه دار
wing setting نصب بال
wing section بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing root ریشه بال
wing nut مهره گوشه دار
wing halfback هافبکهای کناری
wing loading وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing loading نسبت وزن کل به مساحت یال
wing nut پیچ و مهره دارای جاانگشتی
wing nut خروسک
wing nut پیچ خروسکی
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing position وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing reactions واکنشهای بال
wing forward هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing shooting شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing defence دفاعگوشه
wing membrane اجزایبال
wing pallet سطحپرهمانند
wing rib دندهبال
wing slat نوکباله
wing vein رگهبال
cross-wing [بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
chimney-wing بغله های شومینه
bat's-wing [نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
wing attack حملهگوشه
tapered wing بالنوکتیز
straight wing بالمستقیم
wing skin پوسته بال
wing spar عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing spread فاصله بین دو سر بال
wing strut پایه بال
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wing threequarter هریک از دو مدافع کنار زمین
wing tip نوک کفش دارای قوس منحنی
wing tunnel تونل باد
wing wall دیواره جانبی
centrist wing طرفدار جناح میانه رو [سیاست]
wing forward فوروارد گوش
left wing شخص دست چپی
front wing گلگیر جلوی اتومبیل
hard wing بال صلب
high wing بال بالا
highed wing بال لولاشده
isoclinic wing بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
king's wing جناح شاه شطرنج
low wing بال پایین
mid wing بال وسط
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
left-wing مربوط به جناح چپ
queen's wing جناح وزیر شطرنج
double wing بازی هافبک در گوش
delta wing بال مثلث
left wing مربوط به جناح چپ
left-wing شخص دست چپی
fixed wing هواپیمای بال ثابت
fixed wing بال ثابت
fixed-wing هواپیمای بال ثابت
fixed-wing بال ثابت
wing commander سرهنگ دوم هوایی
wing commanders سرهنگ دوم هوایی
cantilever wing بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
center wing بال میانی
delta wing بال دلتا
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
right wing forward پیشرو دست راست
upper wing بال بالایی در هواپیمای دوباله
vent wing پنجره گردان
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wind wing پنجره کوچک تهویه اتومبیل
wing area مساحت بال
wing axis محور بال
wing box ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
wing chair مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
wing covert پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
wing drag پسای بال
wing drop افت ناگهانی برا روی یک بال
wing footed دارای پای پردار
wing footed تند
wing footed سریع
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
sea wing نرم تن دو کپه دریایی
rotary wing بال گردان
right wing to ward دست راست
right wing to ward پیشرو
right wing of army پهلوی راست میمنه
right wing of army جناح یمین
rotary wing هواپیمای بال گردان
real box wing بالی با سه تیرک
swept-back wing بالدم جارویی
reverse chicken wing نوعی کلید کشی
[extreme] right-wing scene صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
rotary wing aircraft هواپیما با بال گردنده
to piniona bird's wing نوک بال مرغی را چیدن
fixed wing aircraft هواپیما با بال ثابت
variable area wing بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
left wing for ward پیشرو دست چپ
left wing of army جناح یسار
left wing of army پهلوی چپ میسره
box beam wing نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
leg ride and reverse chicken wing سگک قفل قیصر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com