English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 29 (5 milliseconds)
English Persian
interrupting گسیختن
interrupting حرف دیگری را قطع کردن
interrupting منقطع کردن
interrupting قطع کردن
interrupting جدا کردن
interrupting ناتوان کردن وقفه
interrupting اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupting اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupting حرکت دادن وقفه
interrupting خط وقفه که فعال شده است
interrupting ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupting وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupting سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupting حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupting به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupting سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupting سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupting توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupting توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupting توقف
interrupting وقفه
Partial phrase not found.
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com