Dictiornary-Farsi | joint-stock company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
joint-stock company	شرکت سهامی


Search result with all words

joint stock company	شرکت سهامی
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
public joint stock company	شرکت سهامی عام
Other Matches

stock company	شرکت سهامی
joint stock	سرمایه مشترک
joint stock	سهامی
joint stock	شرکت سهامی
joint stock partnership	شرکت مختلط سهامی
joint-stock companies	شرکت سهامی
in company	دسته جمعی
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
associated company	شرکت وابسته
in company with	باتفاق
in company with	همراه
in company	باجمع
in company	درجمعیت
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
company	شرکت
company	مصاحبت کردن با
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	دسته هیئت بازیگران
company	جمعیت
company	انجمن
to keep company	باهم امیزش کردن
to keep company with	همراه بودن با
company	گروه
company	کمپانی
company	همراه
company	گروهان
company	تجارتخانه
company	شریک
to keep company	باهم بودن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
shipping company	شرکت حمل و نقل
separate company	گروهان مستقل
doctor to the company	پزشک شرکت
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
public company	شرکت سهامی عام
service company	گروهان خدمات
electric company	شرکت برق
proprietary company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
article of a company	اساسنامه شرکت
affiliated company	شرکت وابسته
Company town	شهرک کارگران
acting company	شرکت عامل
ship's company	خدمه ناو
ship's company	پرسنل ناو
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
company law	قوانین شرکت
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
company grade	در رده گروهان
company funds	اعتبارات گروهانی
company commander	فرمانده گروهان
trading company	شرکت تجارتی
commercial company	شرکت تجاری
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
company network	شبکه همکار
company network	شبکه شرکت
to break company	جدایی کردن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
company union	اتحادیه شرکت
company team	تیم مرکب
company team	تیم گروهانی
company secretary	منشی شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company seal	مهر شرکت
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany
shipping company	شرکت کشتی رانی
branch of a company	شعبه شرکت
dissolution of a company	انحلال شرکت
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
winding up of a company	انحلال شرکت
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
company law	قوانین مربوط به شرکتها
shipping company	شرکت کشتیرانی
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
cooperative company	شرکت تعاونی
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
mutual company	شرکت تعاونی
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
subsidiary company	شرکت فرعی
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
invalidation of company	بطلان شرکت
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
growth company	شرکت در حال گسترش
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
headquarters company	گروهان قرارگاه
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت صاحب سهم
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
incorporated company	شرکت ثبت شده
insurance company	شرکت بیمه
parent company	شرکت مادر
software company	شرکت نرم افزاری
headquarters company	گروهان ارکان
fire company	شرکت اتش نشانی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
supply company	شرکت تامین کننده
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
parent company	شرکت اصلی
finance company	شرکت تامین مالی
private company	شرکت خصوصی
unlimited liability company	شرکت تضامنی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
head office of company	مرکز اصلی شرکت
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
joint	کردن خرد کردن
joint	بند بند کردن مساعی مشترک
joint	مفصل
joint	اتصال
joint	ستاد مشترک
joint	مشترک الحاقی
joint	اتصالی
joint	متصل
joint	بند گاه
joint	جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
joint	زانویی
joint	مشترک
joint	مفصل پیوندگاه
joint	توام
joint	بند
joint	درزه
joint	شریک
joint	شرکتی مشاع
joint	درز
joint	مهره اتصال
joint	بهم پیوستن
joint	بند بند کردن اتصال دادن بند
joint	مفصل اتصال ضربهای
joint	محل اتصال محل ضربه
joint	تصلب شرائین
joint and several	تضامنی
joint	مشاع
joint	دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
joint	نیروهای مشترک عملیات مشترک
joint	مشترک بین نیروهای مسلح
joint	لولا
joint	وصله
v joint	اتصال "وی "
joint	هرزملات
stock still	بی حرکت
stock still	بی جنبش
out of stock;ex stock	از موجودی یاذخیره
to have in stock	موجود داشتن
stock	ماده اولیه
stock	عادی ازلحاظ مدل
stock	جوراب ساق بلند
stock	ذخیره اولیه
stock	موجودی کالا ذخیره
stock	موجودی
stock	میله لنگر
stock	قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock	ذخیره ذخیره کردن
stock-still	بی حرکت
stock	دسته چوب ماهیگیری
stock	بدنه رنده
stock	دسته حدیده
stock	جامع نسب