English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
knit goods کش بافت
knit goods کالای کش بافت
Other Matches
to knit up بوسیله بافتن تعمیرکردن بپایان رساندن
knit کشبافی کردن
knit بافتن
knit گره زدن
knit بستن
knit بهم پیوستن
to knit up خاتمه دادن
to knit up سرش رابهم اوردن
knit shirt بلوزپشمی
close-knit ریز بافت
close-knit همبسته
loosely-knit سازمانیاآرایشمنعطف
close-knit صمیمی و متحد
knit cap کلاهپشمی
to knit peace between nations ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
get the goods on someone <idiom> فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
goods کالا
available goods کالاهای موجود
goods جنس
goods اجناس
goods کالاها
goods امتعه
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
producer goods کالاهای تولیدی
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
rationed goods کالاهای جیره بندی شده
secondhand goods کالاهای دست دوم
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
producer goods کالاهای سرمایهای
producer's goods کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
public goods کالاهای عمومی
proprietary goods کالاهایی که دارای علامتی خاص میباشند
prohibited goods کالاهای منع شده
prohibited goods اشیاء ممنوع
prohibited goods کالاهای ممنوعه
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
producer's goods مواد تولیدی
producer's goods کالاهای مولد
proprietary goods کالاهای اختصاصی
perishable goods perishables
overdue goods کالاهای تحویل نشده
household goods her by girl married anewly to given parents جهیزیه
intermediate goods کالاهای واسطهای
intermediate goods کالاهای واسطه
investment goods کالاهای سرمایهای
inwards goods کالاهای وارداتی
lien on goods حق حبس کالا
marketable goods کالاهای قابل عرضه به بازار
merit goods کالاهای مطلوب
merit goods کالاهای ایده ال
mixed goods کالاهای مختلط
narrow goods کاذی باریک
narrow goods نوار قیطان
nondurable goods کالاهای بی دوام
nonessential goods کالاهای غیر اساسی
on receipt of the goods بوصول کالا
on receipt of the goods برسیدن کالا
order for goods سفارش کالا
heavy goods ماشین الات سنگین
smuggled goods کالای قاچاق
manufactured goods کالایکارخانهساز
goods wagon واگنحملکالا
goods station ایستگاهکالاهایتجارتی
yard goods اجناس ذرعی
white goods حوله سفید ملافه
white goods پارچه سفید نخی
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
valuable goods اشیاء باارزش
Contraband goods. کالای قا چاق
transport of goods حمل و نقل بار
transport of goods رفت و آمد بار
substandard goods اجناس بنجل
Goods to declare همراه داشتن کالاهای گمرکی
deliver the goods <idiom> موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
valuable goods اشیاء بهادار
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
stolen goods اموال مسروقه
staple goods کالای بسیار ضروری
spot goods کالاهای اماده تحویل
spot goods کالاهای موجود
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft goods کالاهای بی دوام
stolen goods مال مسروقه
stolen goods کالای مسروقه
to discharge goods کالا را تخلیه کردن
to countermand goods سفارش کالا را پس گرفتن
to boycott goods تحریم کردن کالا
the goods in question کالای موردبحث
the goods are on order کالا را سفارش داده ایم
supporting goods موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
supporting goods کالاهای حمایتی
substitute goods کالاهای جانشین
heavy goods محصول صنایع سنگین
goods trains قطار باربری
consumer goods کالاهای مصرفی
consolidate goods کالاها را ادغام کردن
complementary goods کالاهای مکمل
competitive goods کالاهای مورد رقابت
common goods کالای مورد نیاز عموم
collective goods پارک و غیره
consumer's goods کالای مصرفی
consumption goods کالاهای مصرفی
contrabanded goods اموال و اشیا قاچاق
d. in second hand goods دست فروش
goods trains قطار حمل کالا
luxury goods کالاهای تشریفاتی
d. in second hand goods سمسار
custody of goods حفافت یا نگهداری کالا
luxury goods کالاهای تجملی
consumer goods اشیاء مصرفی
collective goods مانند جاده
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
collective goods کالاهای جمعی
bonded goods کالاهایی که در انبار گمرک میباشد
bill of goods فهرست تجارتی
bill of goods صورت کالا
attractive goods کالاهای جذاب
appropriation of goods ضبط مال التجاره
acceptance of goods پذیرفتن کالا
acceptance of goods قبول کردن کالا
bonded goods کالاهایی که تحت کنترل گمرک نگهداری میشود
branded goods کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
business goods کالای تولیدی
collection of goods دریافت کالا
checking of goods بررسی امتعه
carriage of goods حمل و نقل کالا
capital goods دارایی ثابت
capital goods کالاهای سرمایهای
consumer goods کالای مصرفی
discount of goods تخفیف روی کالا
heavy goods کالاهای سنگین
goods train قطار باربری
goods receiving کالاهای درحال تحویل
goods receiving کالاهای دریافتی
goods inwards کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای دریافتی
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods intake کالاهای دریافتی
goods in transit کالاهای عبوری
goods on approval تحویل کالا به شرط قبولی کالاهای مشروط
dry goods اجناس خشک
hazardous goods امتعه خطرناک
hazardous goods کالاهای خطرناک
hard goods اجسام سخت
handling of goods جابجایی امتعه
handling of goods جابجایی کالا
dry goods خشکبار
hard goods اجسام پایدار ومقاوم
goods on consignment کالاهای امانی
goods in pledge کالای گروی
goods and services کالاها و خدمات
dutiable goods کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
fancy goods کالاهای تجملی
durable goods کالاهای بادوام
fate of goods وضعیت کالا
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
final goods کالای نهائی
final goods کالا برای مصرف نهائی
finished goods کالاهای ساخته شده
finished goods کالاهای اماده فروش
goods train قطار حمل کالا
futures goods کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
dress goods قماشهای زنانه
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
goods afloat کالای در راه
transportation of goods [American E] رفت و آمد بار
goods traffic [British E] رفت و آمد بار
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
He swore to having paid for the goods . قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
Consumer ( consrmers ) goods . کالاهای مصرفی
transportation of goods [American E] حمل و نقل بار
goods traffic [British E] حمل و نقل بار
To place an order for some goods. کالائی را سفارش دادن
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
The goods in this shop could not be flogged. اجناس این مغازه باد کرده
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
labor intensive goods کالاهای کاربر
receiver of stolen goods خریدار مال مسروقه
receiver of stolen goods مال خر
goods received note برگه دریافت کالا
finished goods stock موجودی کالاهای تمام شده
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
nondurable consumer goods کالاهای مصرفی بی دوام
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
goods of perishable nature اموال سریع الفساد
mass production of goods تولید توده وار کالا
mass production of goods تولید انبوه کالا
semi finished goods کالاهای نیمه ساخته
semi luxury goods کالاهای نیمه تجملی
cost of goods purchased قیمت تمام شده کالای خریداری شده
bogie goods van واگنحملکالا
indent upon a person for goods درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
bogie goods truck کامیونحملکالا
semi durable goods کالاهای نیمه بادوام
capital intensive goods کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
the goods are orlie in pledge کالا در گرو اوست
such goods will sell very high اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com