Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
left wing for ward
پیشرو دست چپ
Other Matches
right wing to ward
پیشرو
right wing to ward
دست راست
left for ward
در فوتبال پیشرو چپ
left ward
چپ
left wing
شخص دست چپی
left-wing
شخص دست چپی
left wing
مربوط به جناح چپ
left-wing
مربوط به جناح چپ
left wing of army
پهلوی چپ میسره
left wing of army
جناح یسار
She was left out in the cold . she was left high and dry .
سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)
طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold .
کلاهم پ؟ معرکه است
ward off
دفاع کردن
ward off
دفع کردن
to ward off
دفع کردن
ward
دسته کاغذ
ward
نگهبان
to out ward seeming
فاهرا`
to ward off
از خود دور کردن
ward
سلول زندان
ward
محوطه
ward
تولیت
ward
مولی علیه
ward
دهلیز
ward
محجور حفافت بخش
ward
ناحیه
ward
اطاق جدا
ward
حیاط محوطه زندان
ward off
از خوددور کردن
ward
بخش
ward
نگهداری کردن توجه کردن
ward
اطاق عمومی بیماران بستری صغیری که تحت قیومت باشد محجور
in ward
تحت تولیت
to out ward seeming
برحسب فاهر
side ward
ضلعی
wind ward
در جهت باد
ward heeler
کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
castle ward
پاسبان دژیاقلعه
lee ward
side lee
castle ward
دژبان
ward room
اطاق افسران در کشتی جنگی
watch and ward
حق نگهبانی روزانه و شبانه
clearance in ward
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
lee ward
در جهت مخالف باد
to keep watch and ward
پاسداری کردن
side ward
پهلویی
side ward
یک بری
side ward
ازپهلو
soiuth ward
بطرف جنوب متمایل بجنوب
soiuth ward
بسوی جنوب
stern ward
بطرف عقب کشتی
the out ward eye
چشم برون
the out ward eye
چشم فاهر
to go back ward
به قهقرارفتن
to go back ward
پس رفتن
to keep watch and ward
حفافت یادفاع کردن
hom ward bound
اماده رفتن به کشور میهن
ward leonard control
کنترل وارد لئونارد
ward leonard control
اتصال لئونارد
to go spell back ward
ازاخریاوارونه همی کردن
on the wing
بالدار
wing
طرف
on the wing
پرواز کننده
to take wing
پابفرارگذاشتن
off wing
محل بازیگر گوش
on the wing
سیار متحرک
wing and wing
حرکت با باز بودن کامل بادبانها
to take under one's wing
سرپرستی کردن
right wing toward
پیشرو
right wing toward
دست راست
to take under one's wing
حمایت کردن
to take wing
پرواز کردن
right wing toward
میمنه
take (someone) under one's wing
<idiom>
زیرپروبال شخص راگرفتن
wing
بالدار کردن پردارکردن
wing
پیمودن
wing
گروه هوایی
wing
بال
wing
تیپ هوایی جناح
wing
بال شبیه به بال هواپیماوصل به اتومبیل برای کشش بیشتر
wing
گوش زمین
wing
لنگه
wing it
<idiom>
بدون آمادگی
under one's wing
<idiom>
تحت مراقبت کسی
right wing
جناح راست
wing
پرواز پرش
wing
جناح
wing
پره زائده پره دار
wing
شاخه شعبه
wing
دسته حزبی
wing
گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
wing
بال مانند زائده حبابی
wing
پره
right-wing
جناح راست
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
bat's-wing
[نوعی از نقش پنجره خورشیدی]
chimney-wing
بغله های شومینه
rotary wing
بال گردان
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
wing tunnel
تونل باد
wing vein
رگهبال
low wing
بال پایین
mid wing
بال وسط
right wing of army
پهلوی راست میمنه
right wing of army
جناح یمین
right wing forward
پیشرو دست راست
rhombus wing
بالی با سطح مقطع متقارن
wing nut
مهره گوشه دار
queen's wing
جناح وزیر شطرنج
wing nut
پیچ و مهره دارای جاانگشتی
sea wing
نرم تن دو کپه دریایی
wing drop
افت ناگهانی برا روی یک بال
parasol wing
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
rotary wing
هواپیمای بال گردان
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
wing slat
نوکباله
wing screw
پیچ گوشه دار
wing loading
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
wing halfback
هافبکهای کناری
wing forward
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
wing forward
فوروارد گوش
wing footed
سریع
wing footed
تند
wing footed
دارای پای پردار
wing spar
عضو سازهای اصلی بال درامتداد خط واصل دو سر بال
wing loading
نسبت وزن کل به مساحت یال
wing nut
خروسک
wing root
ریشه بال
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
wing setting
نصب بال
wing reactions
واکنشهای بال
wing shooting
شکار یا نشانه روی مرغان شکاری در حال پرواز
wing position
وضعیت بال نسبت به بدنه هواپیما
wing photograph
نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
wing skin
پوسته بال
wing nut
پیچ خروسکی
wing drag
پسای بال
wing covert
پر پوششی روی پرهای مخصوص پرواز پرنده
wing chair
مبل دارای پشتی و دستههای چوبی و سفت
hind wing
بالعقبی
straight wing
بالمستقیم
tapered wing
بالنوکتیز
wing attack
حملهگوشه
wing defence
دفاعگوشه
vent wing
پنجره گردان
upper wing
بال بالایی در هواپیمای دوباله
wing membrane
اجزایبال
wing pallet
سطحپرهمانند
wing tip
نوک کفش دارای قوس منحنی
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
wing box
ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
wing axis
محور بال
wing area
مساحت بال
wing spread
فاصله بین دو سر بال
wing wall
دیواره جانبی
wing strut
پایه بال
wind wing
پنجره کوچک تهویه اتومبیل
wing tanks
تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
wet wing
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
wing rib
دندهبال
wing commander
سرهنگ دوم هوایی
inside wing
بال داخلی
isoclinic wing
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
king's wing
جناح شاه شطرنج
double wing
بازی هافبک در گوش
fixed-wing
بال ثابت
fixed-wing
هواپیمای بال ثابت
fixed wing
بال ثابت
fixed wing
هواپیمای بال ثابت
highed wing
بال لولاشده
high wing
بال بالا
hard wing
بال صلب
front wing
گلگیر جلوی اتومبیل
wing commanders
سرهنگ دوم هوایی
delta wing
بال مثلث
delta wing
بال دلتا
center wing
بال میانی
cantilever wing
بال یک هواپیمای یک باله که بدون پایه یا وایرهای خارجی به بدنه هواپیمامتصل شده
[extreme]
right-wing scene
صحنه جناح راست
[افراطی]
[سیاست]
variable area wing
بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
box beam wing
نوعی ساختمان بال با محورطولی اصلی و دیوارهایی برای شکل دادن و استحکام بال
swept-back wing
بالدم جارویی
fixed wing aircraft
هواپیما با بال ثابت
rotary wing aircraft
هواپیما با بال گردنده
reverse chicken wing
نوعی کلید کشی
real box wing
بالی با سه تیرک
low mid wing
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
to piniona bird's wing
نوک بال مرغی را چیدن
leg ride and reverse chicken wing
سگک قفل قیصر
nothing was left over
چیزی زیادنیامد
nothing was left over
چیزی باقی نماند
She just left ( went ) . off she went .
گذاشت ورفت
My name has been left out .
اسم من از قلم افتاده است
left$
تابع $LEFT در زبان BASIC
to be left
ماندن
to be left
زیاد امدن
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com