Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
letter of reference
معرفی نامه
letter of reference
توصیه نامه
Search result with all words
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
Other Matches
Get the letter to him . Have the letter handed to him.
نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter
هی کاغذ نوشتم
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud.
نامه را بلند بخوان
reference
معرفی
with reference to
عطف به
who are your reference?
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
self reference
خود ارجاع
reference
سفارش
reference
دستیابی به محلی در حافظه
reference
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
with reference to
با اشاره به
reference
توصیه
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
in reference to
با اشاره به
reference
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
استفتاء کردن
reference
مراجعه و رجوع کردن
reference
راده
reference
مدارک
reference
سوابق
reference
توصیه
reference
معرف
reference
ارجاع امر به داوری
reference
بازگشت مرجع
reference
اشاره
reference
ماخذ
reference
منبع
reference
مرجع
reference
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference
ارجاع
reference
کتاب بس خوان بازگشت
reference
لیست موضوعات مرتب شده
reference
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
مراجعه رجوع
reference
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
عطف
implicit reference
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
map reference
فهرست شناسایی نقشه
global reference
ارجاع سراسری
reference book
کتابمرجع
geographic reference
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
call by reference
فراخوانی با ارجاع
ideas if reference
افکار عطفی
reference librery
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
external reference
ارجاع خارجی
reference
[testimonial]
مدرک
forward reference
ارجاع به جلو
reference
[testimonial]
گواهی
external reference
مرجع خارجی
point of reference
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
reference electrode
الکترود مبنا
print reference
شماره عکس هوایی
print reference
شماره سری عکس هوایی
reference junction
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
punctuation for reference
زیر واژه
reference group
گروه مرجع
reference frame
دستگاه مقایسهای
reference electrode
الکترود مرجع
reference address
نشانی مرجع
reference axes
محورهای مرجع
reference cell
پیل مبنا
reference cell
پیل مرجع
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference datum
سطح افق بار یاوزن هواپیما
reference language
زبان مرجع
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
sortie reference
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
sortie reference
شماره پرواز
reference time
زمان مرجع
reference station
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference signal
سیگنال مرجع
reference sheet
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference sheet
برگ راهنما
reference position
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference point
نقطه مبنا
reference pilot
نمونه مرجع
reference piece
توپ مبنا
reference phase
فاز مبنا
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
reference edge
لبه مرجع
explicit reference
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
circular reference
ارجاع چرخشی
cell reference
ارجاع سل
cross-reference
سیستم مختصات
cross-reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
cross reference
شبکه چهارخانه
cross-reference
ارجاع متقابل
cross-reference
مراجعه متقابل
cross-reference
شبکه چهارخانه
cross reference
ارجاع متقابل
delusion of reference
هذیان بخود بستن
cross reference
مراجعه متقابل
frames of reference
چهارچوب داوری
frame of reference
چهارچوب داوری
backward reference
ارجاع به عقب
cross reference
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
سیستم مختصات
cross reference generator
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
absolute cell reference
رجوع مطلق سل
to push for an answer
[in reference to something]
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
relative cell reference
ارجاع سل رابطهای
reference count technique
تکنیک شمارش ارجاعات
cross reference table
جدول ارجاع متقابل
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
cross reference generator
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
open system interconnection reference
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
letter
کاغذ ادبیات
letter
اثارادبی
letter
مراسله
letter
نامه
letter
حرف چاپی
letter
حرف
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter
معرفت دانش
letter
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter
نویسه
letter
معرفی نامه
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
سند
letter
نوشته
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter
حرف الفباء
to the letter
<adv.>
مو به مو
to the letter
<adv.>
نکته به نکته
to the letter
<adv.>
کلمه به کلمه
to the letter
<idiom>
طبق قانون
letter for letter
<adv.>
نکته به نکته
letter no
نامه شماره 5
letter of a
اگاهی نامه
letter of a
اطلاع نامه
to a. letter
فرستادن
d. letter
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
to the letter
طابق النعل بالنعل
letter for letter
<adv.>
کلمه به کلمه
letter for letter
<adv.>
مو به مو
sea letter
سند بیطرفی کشتی
repetitive letter
یات آدرس
scarlet letter
حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
letter of dismissal
انفصال
repetitive letter
نوشته شده است
registered letter
نامه سفارشی
letter of dismissal
خاتمه
letter of attorney
وکالت نامه
letter of dismissal
بطلان
letter of dismissal
الغا
letter of dismissal
انقضا
letter head
سر کاغذ
referring to your letter of
با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
The letter is in his own handwriting .
نامه بخط خودش است
Letter of recommendation.
توصیه نامه
I have just received your letter.
کاغذت تازه به دستم رسیده است
To mail a letter.
نامه ای رابه پست انداختن
letter opener
سرنامهبازکن
letter-bombs
بمب نامهای
I had a letter from my father .
از پدرم کاغذ داشتم
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
to kern a letter
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
letter of attorney
اجازه نامه
letter of attorney
اختیار نامه
I read through the letter.
من این نامه را کاملا میخوانم.
He signed with the letter
امضاء با حرف او
letter-bomb
بمب نامهای
four-letter words
واژهی قبیح
the original letter
عین نامه
the letter of the law
نص یا لفظ شریعت
the letter of the law
عبارت قانون
the letter of the law
لفظ یا نص قانون
the letter is urgent
نامه فوری است
take this letter to the post
این نامه راببرید به پستخانه
small letter
حرف ریز
send a letter
کاغذ بدهید
letter of dismissal
رها سازی
to readdress a letter
عنوان نامهای را عوض کردن
letter scale
مقیاسنامهها
four-letter words
واژهیچهار حرفی
four-letter word
واژهی قبیح
four-letter word
واژهیچهار حرفی
chain letter
نامهی زنجیری
letter of dismissal
ترک
letter of dismissal
متارکه
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
send a letter
نامهای بفرستید
letter of credit
ورقه اعتبار
letter head
کاغذیکه نشان چاپی دارد
letter founder
حروف ریز
letter de chancellerie
نامهای است که در مناسبات مهم جهانی مورد استفاده قرار می گیرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com