Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
level crossing
محل تقاطع دو خط راه اهن
level crossing
گذرگاه همکف
level crossing
گذر همتراز
Search result with all words
level crossing bell
زنگخطعبور
level crossing sign
علامتخطعبور
Other Matches
crossing
گذرگاه
crossing
نقطه تقاطع
crossing
مسیررژه
crossing
رژه رونده
crossing
هدف عبورکننده در مسیر رژه
crossing
دوراهی
crossing
محل تقاطع
crossing out
قلم خوردگی
crossing
نقطه تلاقی دوراهی
crossing over
تبادل ژنی
crossing
عبور
crossing the t
قطع کردن راه ستون دشمن
zebra crossing
خط عابر پیاده
crossing area
منطقه عبور
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
crossing line
خط تقاطع
crossing target
هدفهای متحرک عرضی
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
crossing target
هدف متحرک
crossing site
محل پایاب
crossing site
محل گذار
crossing site
محل عبور اجباری
crossing plane
سطح تقاطع
crossing point
نقطه تلاقی
crossing point
محل برخورد دو خط
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
built up crossing
قطعه ریل متقاطع
cart crossing
گذرگاه ارابه
How long does the crossing take?
چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
grade crossing
تقاطع پیاده روها تقاطع راه اهن و جاده
grade crossing
تقاطع راه اهن
grade crossing
تقاطع شاهراه
cattle crossing
گذرگاه چارپایان
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points
محل برخورد دو خط
crossing points
نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
criss-crossing
سردرگمی
crossing the line
عبور از استوا
wading crossing
عبور از پایاب
criss-crossing
همبر
criss-crossing
پایی
flank crossing
دور زدن جناح دشمن
flank crossing
عبوراز جناح دشمن
wading crossing
عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
forced crossing
عبور اجباری از رودخانه
ford crossing
تقاطع جاده با مجاری ابگذر
hasty crossing
عبور تعجیلی از رودخانه
double-crossing
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossing
نارو زدن
street crossing
چهارراه
street crossing
تقاطع
pedestrian crossing
گذرگاه پیادگان
occupation crossing
پل اختصاصی
occupation crossing
پل محلی
criss-crossing
امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing
طرحچلیپایی
criss-crossing
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing
بهطور متقاطع حرکت کردن
crossing the line
عبور از خط استوا
deliberate crossing
عبور با فرصت از رودخانه
criss-crossing
کج
criss-crossing
یکوری
criss-crossing
به طور ضربدر
crossing tower
برج تقاطع در کلیسا
criss-crossing
همبر کردن
criss-crossing
چلیپایی کردن
criss-crossing
سوتفاهم
criss-crossing
با ضربدر مشخص کردن
criss-crossing
برخورد
crossing barrier mechanism
قالبفلزی
heading crossing angle
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
level with each other
برابر
level out
یکنواخت کردن
level out
برابر کردن
he did his level best
کوتاهی نکرد
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
level best
بسیارعالی
level best
خیلی خوب
level with each other
در یک تراز
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level best
خیلی عالی
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level to
تراز کردن
level
نشانه گرفتن
level
رده
level
پایه
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
مستقیم
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
تراز بنایی
level
مسطح شدن
level
مسطح کردن
level
ترازکردن
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
level
تراز
level
سطح
level
میزان
level
الت ترازگیری
level
هموار
level
سطح برابر
level
هم تراز
level
هم پایه
level
یک نواخت
level
یک دست
level
موزون هدف گیری
level
ترازسازی
level
همسطح کردن
level
تراز کردن تراز
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level
مسطح
level
همسطح
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
سطح ارتفاع
low level
سطحی
maintenance level
سطح تثبیت
low level
نزدیک سطح زمین
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
optimal level
سطح بهینه
pezometeric level
سطح پیزومتری
power level
تراز توان
reorder level
سطح سفارش مجدد
protection level
سطح حفافت
price level
سطح قیمت
sound level
شدت صوت
sound level
شدت نسبی صوت
skill level
پایه مهارت فنی
stock level
سطح انبار
skill level
پایه مهارت
significance level
سطح معناداری
signal level
سطح سیگنال
rotational level
تراز چرخشی
stock level
سطح ذخیره انبار
low level
سقف پرواز کوتاه
signal level
سطح علامت
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
n level logic
منطق N سطحی
nesting level
سطح تو در تویی
nesting level
سطح اشیانهای
nesting level
سطح لانهای
noise level
میزان خش
mean sea level
سطح متوسط دریا
oil level
سطح روغن
noise level
سطح پارازیت
multi level
چند سطحی
mean sea level
میانگین سطح دریا
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
operating level
سطح فعالیت
one level memory
حافظه یک سطحی
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
speed level
مرحله سرعت
speed level
سطح سرعت
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
top-level
افراد عالیرتبه
top-level
توسط افراد عالیرتبه
split-level
سه نیم اشکوبی
split-level
چند سطحی
level-headed
معقولانه
level-headed
متعادل
level-headed
راستبین
level-headed
معقول
level-headed
ترازخوی
top-level
بلند پایه
alidade level
دستگاهسمتنما
builder level
تراز بنایی
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
upper level
سطحبالایی
still water level
سطحسکونآب
lower level
سطحپائینی
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
white level
تراز سفید
water level
سطح اب
to draw level
بحریف رسیدن
to draw level
باحریف برابرشدن
tilting level
تراز حباب دار
surveyor's level
ترازنقشه برداری
surveyor's level
تراز مساحی یا پیمایش
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
to rake level
با شن کش صاف کردن
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water level
تراز اب
wage level
سطح مزد
voltage level
سطح فشارالکتریکی
top-level
کهبدان
voltage level
سطح ولتاژ
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
two level store
انباره دو سطحی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com