Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
life cycle costs
هزینههای دوره عمر یک محصول
Other Matches
life cycle
دوره زندگی
life cycle
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
life cycle
دوره عمر
life cycle
دوره عمر یک محصول
life-cycle
چرخه زندگی
life cycle
چرخه دوام
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
life cycle of the frog
چرخهزندگیقورباغه
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself.
زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
overall costs
هزینه کامل
costs
هزینه دادرسی
at all
[any]
costs
<adv.>
در هر حال
[بی شرط]
overall costs
هزینه کلی
with costs
با هزینه دادرسی
costs
خسارت دادرسی
with costs
بعلاوه هزینه دادرسی
on costs
هزینههای غیرمستقیم
on costs
هزنههای ثابت
overhead costs
هزینههای بالاسری
overhead costs
هزینههای حاشیهای
overhead costs
هزینههای عمومی
costs of proceedings
هزینه دادرسی
material costs
هزینههای مواد
ordering costs
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs
هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs
هزینههای عملیاتی
costs of proceedings
مخارج عدلیه
tangible costs
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
costs arabicus
قسط شیرینی
carriage costs
هزینه باربری
comparative costs
هزینههای نسبی
environmental costs
مضار زیست محیطی
carriage costs
هزینه حمل و نقل
prime costs
هزینههای اولیه
standard costs
هزینههای نرمال
to carry costs
هزینه مرافعه دادن
selling costs
هزینههای فروش کالا
spillover costs
هزینههای خارجی
taxation of costs
ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of costs
مالیات هزینه دادرسی
supplementary costs
هزینههای اضافی
supplementary costs
هزینههای مکمل
spillover costs
عوارض منفی خارجی
standard costs
هزینههای استاندارد
average costs
معدل هزینه کل محصولات
building costs
هزینههای ساختمان
overhead costs
هزینههای اضافی
I must get hold of her at all costs.
بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
real costs
هزینههای واقعی
recurring costs
هزینههای تکرار شونده
bill of costs
صورت هزینه دادرسی
avoidable costs
هزینههای قابل اجتناب
secondary costs
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
security for costs
تامین هزینه دعوی
selling costs
هزینههای فروش
storage costs
هزینههای انبارداری
fixed costs
هزینههای ثابت
transaction costs
هزینههای معاملاتی
historical costs
هزینه اولیه
wage costs
مخارج دستمزد
estimate of costs
تخمین مخارج
What costs little is little esteemed .
<proverb>
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
construction costs
هزینه های ساختمان
running costs
پرداختروزانهپول
It costs quite a bit .
کلی پولش می شود
At all costs . At any price .
به هر قیمتی که شده
total costs
هزینه کامل
fixed costs
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
valuation of costs
ارزش گذاری هزینه ها
historical costs
هزینه واقعی
total costs
هزینه کلی
joint costs
هزینه مشترک
joint costs
هزینههای مشترک
internalization of costs
داخلی کردن هزینه ها
design costs
هزینههای طراحی
construction costs
هزینه های ساخت و ساز
implicit costs
هزینههای نامرئی
implicit costs
هزینههای ضمنی
holding costs
مخارج نگهداری
fixed costs
هزینههای سرمایهای
to fix a person with costs
هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
free of shipping costs
<adj.>
ارسال مجانی
additional costs
[expenses]
هزینه های اضافی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
costs an arm and a leg
<idiom>
[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg
<idiom>
خیلی گرونه
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال مجانی
free of forwarding costs
<adj.>
ارسال رایگان
free of forwarding costs
<adj.>
حمل رایگان
direct materials costs
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of shipping costs
<adj.>
ارسال رایگان
measurement of benefits and costs
اندازه گیری منافع و هزینه ها
free of shipping costs
<adj.>
حمل رایگان
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle per second
هرتس
R/W cycle
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
four cycle
دارای چهاردور یا دوره
R/W cycle
CYCLE WRITE/READ
four cycle
چهار چرخه
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
دوره عملیات یابازی
cycle
سیکل مدار
cycle
سواردوچرخه شدن
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle
زمانه
cycle
تاکت
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
چرخه زدن
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
دور
cycle
دوران
cycle
سیکل
cycle
دوره
cycle
چرخ چرخه
cycle
دوره گردش
cycle
چرخه
cycle
گردش
cycle
: دور
cycle
تناوب پریود سیکل
cycle
حلقه
cycle
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
instruction cycle
چرخه دستورالعمل
flow cycle
مدار ترتیب کار
occupancy cycle
دوره سکونت
instruction cycle
سیکل یاچرخش دستورالعمل
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
intelligence cycle
مدار اطلاعاتی
major cycle
بزرگ چرخه
idling cycle
سیکل بی باری
training cycle
سیکل اموزشی
exercise cycle
دوچرخهثابت
cycle lock
قفلدوچرخه
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
four stroke cycle
سیکل چهار زمانه
vapor cycle
سرد زائی مدار بسته
turnaround cycle
مدت رفت و برگشت
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
training cycle
مرحله اموزش
flow cycle
سیکل جریان کار
four stroke cycle
دوره چهار زمانه
gramdfather cycle
چرخه پدر بزرگ
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydrologic cycle
چرخه اب
four cycle engine
موتور چهارزمانه
water cycle
چرخه اب
hysteresis cycle
حلقه پسماند
game cycle
دوره بازی
juglar cycle
دور ژوگلار
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
number of cycle
تعداد دوره ها
number of cycle
تعداد تناوبها
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
planning cycle
دوره برنامه ریزی
procurement cycle
دوره خرید
rankin cycle
سیکل رانکین
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
reset cycle
چرخه باز نشانی
search cycle
چرخه جستجو
trade cycle
دور تجاری
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
tempering cycle
دوره بازپخت
storage cycle
سیکل انباره
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
minor cycle
چرخه خرد
menstrual cycle
عادت ماهانه
kilomega cycle
یک بیلیون سیکل در ثانیه
kitchin cycle
دور کیچین
kondratieft cycle
دور کندراتیف
minor cycle
خرد چرخه
cycle of water
گردش اب در طبیعت
machine cycle
چرخه ماشین
magnetic cycle
دوره مغناطیسی
magnetic cycle
منحنی هیسترزیس
magnetic cycle
فرایندمدار مغناطیسی
major cycle
چرخه بزرگ
major cycle
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
memory cycle
چرخه حافظه
menstrual cycle
چرخه قاعدگی
storage cycle
چرخه انباره
duty cycle
ضریب کار
cycle time
زمان رفت و برگشت
budget cycle
مراحل بودجه
business cycle
دور بازرگانی
business cycle
دور تجاری
business cycle
دور اقتصادی
business cycle
دور کسب وکار
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
business cycle
معادل cycle trade
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com