Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lift cord lock
قفلطناببالابر
Other Matches
lift cord
طناببالابر
cord
وتر
cord
زه
cord
ریسمان
cord
طناب
cord
سیم
cord
کابل واکسیل
cord
وتر قیطان
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cord
رسن سیم
cord
طناب نازک
cord
بند
spinal cord
نخاع
telephone cord
بند تلفن
silver cord
محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
flexible cord
قیطان
lamp cord
سیم لامپ
patch cord
سیم رابط
patch cord
سیم سرهم بندی
the spinal cord
نخاع
the vocal cord
رباط صوت
flexible cord
سیم قابل انعطاف
spinal cord
مغز تیره
avalanche cord
ریسمان بهمن
spinal cord
مغز حرام نخاع شوکی
umbilical cord
سیم قابل قطع و وصل شدن
ganglionic cord
طناب گرهی
spinal cord
نخاع شوکی
umbilical cord
سیم سریع الاتصال
umbilical cord
بند ناف
net cord
کابل یا سیم بالای تور والیبال
cord grip
زهقلاب
cord twister
زهتاب
cord pulley
قرقره و طناب
cord drill
مته کمانی
operating cord
نختنظیم
spermatic cord
جایگاهاسپرم
detonating cord
فتیله انفجاری
treadle cord
رکابریسمان
detonating cord
مدارمنفجرکننده
detonating cord
مدار چاشنی
communication cord
کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
detonation cord
فتیله منفجر کننده
detonation cord
فتیله چاشنی
cord tieback
بندپردهقیطانی
cord yarn
نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
sash cord
طناب لنگر
wild cord
تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
vocal cord
تاراوا
master cord
ریسماناصلی
detonation cord
سیم انفجار
the spinal cord
مغز حرام
line cord
بند خط
net cord judge
داور تور
lock
دسته پشم
lock
محکم نگهداشتن
lock
قفل کردن بستن قفل
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock
قفل کردن
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock
طره گیسو
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
lock
قفل چخماق تفنگ
lock
چفت و بست مانع
lock
سد متحرک
lock
سدبالابر چشمه پل
lock
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock
بغل گرفتن
lock
راکدگذاردن
lock
قفل شدن
lock
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock
چفت
lock
قفل گلنگدن
lock
چفت شدن
lock
قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock
قفل
lock
مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock out
تعطیل کارخانه
lock up
زیر قفل نگه داشتن
lock up
در محلی محصور کردن
lock up
حبس کردن
lock in
از بیرون در را روی کسی بستن
lock up
بازداشتگاه
lock up
حبس
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
to lock off
جدا کردن
to lock out
پشت در
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out
حبس کردن
lock out
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock away
درجای قفل شده نگه داشتن
to lock out
نگاه داشتن
lock out
بسته شدن کارخانه
lock out
قفل کردن
lock out
حبس کردن تحریم کردن
useful lift
اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift off
بلند شدن هواپیما یا موشک
lift well
چاه بالابر
lift well
چاه اسانسور
lift
جرثقیل
lift
بالابردن
lift
بالا دادن
lift
بالارو دامنه بالابری
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
برا
lift
از جاکندن
lift
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift
دزدیدن
lift
بالا بردن
lift
بالابر
lift
برداشتن
lift
بار زدن
lift
مقدورات هوایی
lift
بلند کردن
lift
سرقت کردن
lift
بالارفتن
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
lift
بالابری
lift
یک وهله بلندکردن بار
lift
دزدی
lift
سرقت ترقی
lift
پیشرفت
lift
ترفیع اسانسور
lift
بالارو
lift
جر ثقیل بالا بر
lift
اسانسور
lift
حمل کردن
lift
حمل و نقل هوایی
lift
فرفیت
lift
رفع کردن
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
lift
آسانسور
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
Where is the lift?
آسانسور کجاست؟
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift-off
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lock step
محدود
lock step
گیردار
lock step
غیر قابل انعطاف
lock torque
قفل پیچش
key lock
قفلرمزی
equipment lock
قفلتجهیزات
drawbar lock
قفلمیلهکشنده
cycle lock
قفلدوچرخه
lock spring
قاب ساعت فنری
lock switch
کلیدقفل
lock option
اختیار کاربرد قفل
lock ring
حلقهقفل
lock rail
ریلقفلشده
lock dial
تنظیمقفل
switch lock
دکمهقفل
swivel lock
قفلچرخان
tape lock
قفلنوار
tubular lock
قفلمیلهای
lock-up garage
صندوقامانات
lock spit
شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock nut
مهره پشت گیر
safety lock
چفت ضامن سلاح
putlog or lock
تیر افقی
putlog or lock
چوب بست
puzzle lock
قفل رمزی
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
rim lock
سیم بند دو راه
safety lock
قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock
ضامن اسلحه
safety lock
قفل ضامن
two bolt lock
قفل دو زبانه
scalp lock
کاکل
time lock
گاه قفل
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
percussion lock
ماشه تفنگ
column lock
قفلپایه
canal lock
سرمتحرککانال
arm lock
قفلبازو
lock-chamber
منفذقفل
lock washer
واشر پشت گیر
lock washer
واشر قفلی
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
rim lock
قفل دو راه
net lock
سیم بند چهارراه
net lock
قفل چهارراه
under lock and key
زیر قفل
time lock
قفل ساعتی
elf lock
گیس جنی
flint lock
تفنگ
ignition lock
قفل موتور
air lock
راهروی فشار
air lock
اطاقک فشارهواپیما
ankle lock
فیتیله پیچ
die lock
گیره حدیده
mortise lock
قفل و بست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com