Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
main mast
دکل اصلی
Other Matches
nt mast
دکلجانبیرویعرشه
mast
دکل قایق بادبانی
mast
تیر
mast
دکل یکپارچه
mast
دیرک بادکل مجهز کردن
mast
دکل
mast
دیرک
mast
افراشتن پرچم به دکل ناو
half mast
نیم افراشتن
mast sleeve
روکشدکل
half mast
نیم افراشتگی پرچم
half-mast
نیمه افراشتن
tower mast
برجدکل
half mast
نیم افراشتگی
goalpost mast
دکل دو پایه
radar mast
دکلرادار
radio mast
بخشرادیو
crosstree mast
دکل صلیبی
aerial mast
دکل انتن
pine mast
میوه کاج
half-mast
پرچم نیمه افراشته
half-mast
نیمه افراشتگی
half mast
نیم افراشتن پرچم
the mast has raked
مایل شدن
request mast
از طریق سلسله مراتب
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
pole mast
دیرک یک پارچه
pole mast
دکل یک تیکه
pine mast
سیب صنوبر جوزکلاغ
mission mast
دکل سوم کشتی
mast high
تمام افراشته
mast high
پرچم افراشته
mast head
نوک دکل کشتی
mast frame
قاب چهارگوش
the mast has raked
کج شدن
the mast has raked
مایل کردن
mast foot
پایه چوبی یا فلزی که دکل بر روی آن قرار دارد.
half mast
نیم افراشته
lattice mast
دکل مشبک
lower mast
دکل پایین
tubular mast
دکل لولهای
the mast has raked
کج شدگی
made or built up mast
دگل چند تیکه
half mast high
نیمه افراشته
fore-royal mast
دکلاصلیکشتی
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
in the main
اساسا
in the main
بطور کلی
in the main
بیشتر اصلا
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main
بسیار مهم
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main
ی تر راهنمایی میکند
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main
خط اصلی
main
بزرگ تمام
main
<adj.>
اصلی
main
کامل شاه لوله
main
مهم تمام
main
نیرومند
main
کامل
main
دریا
main
با اهمیت
main
عمده
main
مهم
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main switch
کلید اصلی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main unit
واحد اصلی
main voltage
ولتاژ اصلی
main winding
سیم پیچی اصلی
main wire
سیم اصلی
main storage
حافظه اصلی
main sector
بخش اصلی
main score
نمره اصلی
main sail
بادبان اصلی
main routine
روال اصلی
main regulator
تنظیم کننده محور اصلی
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
main program
برنامه اصلی
main port
port principal
main port
refrencestation : syn
main port
,
main port
بندر اصلی
main sequence
رشته اصلی
main sewer
لوله اصلی
main storage
انباره اصلی
main stem
خط اصلی
main stem
راه اصلی جویبار
main stem
قسمت اصلی کانال
main stage
عرشه اصلی
main stage
طبقه اصلی
main spring
شاه فنر
main signal
سیگنال اصلی
main shaft
محور اصلی
main shaft
میل چرخ
main sewer
مجرای اصلی فاضلاب
main pole
قطب اصلی
main fan
پروانهاصلی
main vent
منقذاصلی
main wheel
چرخاصلی
main color
رنگ اصلی
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
rising main
جنبشاصلی
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
What is the main obstacle ?
مانع اصلی چیست ؟
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
main diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main tube
تیوپاصلی
main transformer
تغییردهندهاصلی
the main army
بخش عمده ارتش
main lines
نهر اصلی
main clause
رجوع شود به clause independent
main clauses
رجوع شود به clause independent
main carriage
حاملاصلی
main cleanout
تمیزکنندهاصلی
main duct
لولهاصلیآب
main engines
موتورهایاصلی
main entrance
ورودیاصلی
main glider
غلتکاصلی
main inlet
دهانهاصلی
main leg
پایهاصلی
main mirror
آینهاصلی
main parachute
چتراصلی
main section
قسمتاصلی
main stalk
ساقهاصلی
main stand
تکیهگاهاصلی
main color
رنگ زمینه
main discharge
تخلیه اصلی
main coil
سیم پیچ اصلی
main circuit
مدار اصلی
main carburetor
کاربراتور اصلی
main canal
کانال اصلی
main camshaft
میل بادامک اصلی
main cable
کابل اصلی
main busbar
شمش اصلی
main building
ساختمان اصلی
main coil
بوبین اصلی
main connection
اتصال اصلی
main contact
کنتاکت اصلی
main direction
جهت اصلی
main deck
پل اصلی
main deck
عرشه اصلی ناو
main roads
راه اصلی
main current
اتصال سری
main current
جریان اصلی
main contractor
پیمانکاردست اول
main contractor
مقاطعه کار اصلی
main body
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
main body
عمده قوا
main beam
شعاع اصلی
gas main
لوله اصلی گاز
water main
شاه لوله اب
main amplifier
تقویت کننده اصلی
main anode
اند اصلی
main attack
حمله اصلی
main attack
تلاش اصلی نیروها
main attack
تک اصلی
gas main
شاه لوله گاز
main axis
محور اصلی
main battery
توپ اصلی ناو
main beam
شاه تیر
blast main
لوله دم
collecting main
شبکه جمع کننده
collecting main
شبکه دریافت
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
main battery
باطری اصلی
water main
لوله هادی اب
fire main
لوله اب اتش نشانی
main armament
جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
main pipe
لوله اصلی
main line
کانال اصلی
main line
خط اصلی
main lines
نهر مادر
main guard
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
main guard
پست نگهبانی اصلی
main gap
شکاف اصلی
main fuse
فیوز اصلی
main frame
کامپیوتر بزرگ
main fire
سیستم تیراندازی اصلی
main fire
سیستم اصلی اتش
main line
نهر مادر
main column
ستون اصلی
main patent
ثبت اصلی
main oscillator
اسیلاتور اصلی
main nozzle
شیپوره یا نازل اصلی
main motor
موتور اصلی
main menu
منوی اصلی
main menu
فهرست انتخاب اصلی
main line
نهر اصلی
main memory
حافظه اصلی
main members
قطعات اصلی
main gap
فاصله تخلیه اصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com