Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
main port
بندر اصلی
main port
,
main port
refrencestation : syn
main port
port principal
Other Matches
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port
بندر گاه
port
روزنه
port
دریچه
port
دهانه
port
درگاه
port
دماغه
port
مجرای عبورروغن
port
مجرا
port
شیار هادی دهانه
port
دروازه
port
حمل کردن مزغل تیراندازی
port
سمت چپ ناو
port
ریل اطراف ناو
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port
مدخل
port
دریچه تبدیل برنامه
i/o port
مدخل ورودی و خروجی
way port
بندر سر راه
last port
شیپور خاموشی
port
باب
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port
به آن وصل است را انتخاب کند
port
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port
پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port
اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
last port
شیپور عزا
port
ترابردن
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
out port
بندرخارج از محوطه
out port
بندر دور از مقصد
port
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port
بندر
port
بندرگاه
port
لنگرگاه
port
فرودگاه هواپیما
port
دورازه
port
شراب شیرین بارگیری کردن
port
ببندر اوردن حمل کردن
port
بردن
port
مامن مبدا مسافرت
port
درب درگاه
port
بندر ورودی
port
در رو مخرج
destination port
بندر تحویل کالا
video port
قسمتنمایش
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
exhaust port
مجرای خروجی
exhaust port
دریچه خروجی
transfer port
دریچهانتقال
freeing port
شکاف یک طرفه
treaty port
بندر پیمانی
gas port
میله تنظیم گاز
gas port
محفظه عبور گاز
destination port
بندر مقصد
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
cargo port
دریچه بارگیری ناو
secondary port
station secondary
serial port
مدخل سری
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
serial port
درگاه ترتیبی
control port
درگاه کنترل
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
controlled port
بندرکنترل شده
supply port
درگاه تامین
supply port
درگاه تدارکاتی
terminal port
بندر مقصد
secondary port
subordinatestation : syn
gas port
لوله عبور گاز
inlet port
دریچه ورودی
intake port
دریچه ورودی
intake port
سوپاپ ورودی
memory port
درگاه حافظه
port hand
دستسویچپ
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
car port
سایبان اتومبیل
network port
قسمتکارباشبکهاینترنت
Port-au-Prince
شهر پورت اوپرنس
ejection port
دهانهپرتاب
inlet port
سوپاپ ورودی
car port
گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
gun port
مزغل
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port
ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
high port
حالت دست فنگ
high port
حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
home port
پایگاه اصلی
home port
پایگاه مادر
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
free port
بندر ازاد
keyboard port
قسمتاتصالصفحهکلید
port arms
پیش فنگ
port arms
فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
parallel port
درگاه موازی
naval port
بندر دریایی
minor port
بندر کوچک
port of call
بندرواقع در مسیر کشتی پاتوق
port of call
بندر لنگراندازی
port of call
بندر توقف
port of entry
بندر مقصد
port of entry
بندرمحل ورود
port complex
مجتمع بندری
port complex
لنگرگاه
aerial port
باراندازی هوایی
port of embarkation
بندر عزیمت
port of destination
بندر مقصد
port of debarkation
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of embarkation
بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of debarkation
بندر مقصد حمل کالا
port installations
تاسیسات بندری
port hole
مزغل
port hole
روزنه
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of exit
مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
secondary port
,
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
admission port
سوپاپ ورودی
admission port
دریچه پذیرش
aerial port
لنگرگاه هوایی
sally port
دریچه
sally port
دروازه عبور از قلعه
sally port
درب اصلی قلعه یا استحکامات
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
secondary port
بندر فرعی
captain of the port
افسر انتظامات بندر
modem port
قسمتقرارگیریمدم
port watch
نگهبان بندر
midi port
دریچه یا درگاه IDI
port watch
پست نگهبانی بندر
sally port
درب ورودی بزرگ
put into port
وارد بندر شدن
registered port
بندر مشخص
sally port
دروازه بزرگ قلعه
disc drive port
قسمتوروددیسک
yhis port is not yet peopled
این بندر هنوز اباد نشده است
named port of destination
بندر مقصد مشخص
named port of shipment
بندر مشخص برای حمل
one port radial pump
تلمبه شعاعی یک پرهای
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
port a punch card
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
port hand buoy
بویه سمت چپ
dual port ram
حافظه تسهیم شده
check port/starboard
جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
cargo handling at port
جابجایی کالا در بندر
aerial port squadron
گردان بارانداز هوایی
aerial port squadron
گردان عملیات بارانداز هوایی
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
convoy assembly port
بندر محل تجمع ستون موتوری
spent fuel port
قسمتسوختمصرفشده
convoy assembly port
بندر محل تجمع کاروان دریایی
peripheral device port
قسمتاصلیتنظیماتمحیط
Free pree (trade,port).
مطبوعات ( تجارت ،بندر ) آزاد
main
مهم
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
بسیار مهم
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
خط اصلی
main
کامل شاه لوله
main
بزرگ تمام
main
ی تر راهنمایی میکند
main
نیرومند
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
in the main
بیشتر اصلا
main
عمده
main
<adj.>
اصلی
main
مهم تمام
main
کامل
main
دریا
main
با اهمیت
in the main
اساسا
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
in the main
بطور کلی
main storage
حافظه اصلی
main storage
انباره اصلی
main stem
خط اصلی
main switch
کلید اصلی
main topmast
دگلی که درست بالای دگل اصلی قرار دارد
main voltage
ولتاژ اصلی
main winding
سیم پیچی اصلی
main wire
سیم اصلی
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
main unit
واحد اصلی
the main army
بخش عمده ارتش
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main wheel
چرخاصلی
main vent
منقذاصلی
main tube
تیوپاصلی
main carriage
حاملاصلی
main cleanout
تمیزکنندهاصلی
main duct
لولهاصلیآب
main entrance
ورودیاصلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com