Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
English
Persian
mantle edge
لبهپوسته
Other Matches
mantle
پوسته
mantle
پرده
mantle
توری چراغ
mantle
کلاه توری
mantle
ردا پوشش
mantle
بالاپوش
mantle
شنل زنانه
mantle
جبه
mantle
پوست روکش
mantle layer
غشاء جنینی مخ
incandescent mantle
توری چراغ
heating mantle
ژاکت حرارتی
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
mantle shelf
سربخاری
mantle rock
سنگپوش
mantle ring
تیر حمال حلقوی شکل
mantle lamp
چراغ توری
mantle burner
چراغ توری
have an edge on
<idiom>
سود بردن
edge
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
on the edge of
درشرف
to take the edge off
سست کردن
to take the edge off
کم زور کردن
on edge
بی صبر
inner edge
لبهداخلی
on edge
مشتاق
on edge
<idiom>
خیلی عصبی وخشمگین
edge
دوره
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edge
به کار می رود
edge
برندگی
edge
کناره تیزی
edge
نبش
to edge one's way
[towards something]
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge
لبه
edge
: کنار
take the edge off
<idiom>
رنجاندن
edge
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
کم کم پیش رفتن
edge
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
تیزی
edge
کناره
edge
یال لبه
edge
لبه دار کردن
edge
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
اریب وار پیش رفتن
edge
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
gilt edge
ممتاز
gilt edge
لب طلایی
razor edge
لبه تیز
razor edge
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
محل افتراق
razor edge
موقعیت بحرانی
razor edge
دم
razor edge
تیز
gilt edge
مقدم درجه اول
gilt edge
بهترین
gripper edge
کاغذ گیر ماشین چاپ
guide edge
لبه راهنما
change of edge
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
leading edge
لبه راهنما
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge
لبه حمله
leading edge
لبه مقدم
reference edge
لبه مرجع
outer edge
لبهبیرونی
tail edge
نوکلبه
upper edge
لبهفوقانی
He is on edge. He is restive.
آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive.
دلم شور می زند
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
edge finish
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug
لبه و حاشیه فرش
edge-moulding
گچ بری لبه
edge-roll
ابزار سه ربع گرد
edge-shaft
میله ستون لبه
edge length
درازای لبه
[ریاضی]
notched edge
لبهدندانه
hob edge
قابگاز
fore edge
لبهجلوییکتاب
straight edge
خط کش
straight edge
لبه مستقیم
straight edge
قد
straight edge
کشو
straight edge
شمشه
tool edge
پخ
top edge
لبه فوقانی
trailing edge
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
trailing edge
لبه پشتی
trailing edge
لبه فرار
knife edge
لبه تیز هرچیزی
absorption edge
لبه جذب
abutting edge
لبه ضربه گیر
aligning edge
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
aligning edge
لبه هم تراز
beaded edge
لبه برگردانده شده
bend on edge
خم کردن لبه ها
betwixt edge
اریب کردن
betwixt edge
یخ اریب
bleeding edge
حاشیه نقشه
bleeding edge
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge
لبه مخصوص نصب
deckle edge
لبه صاف کاغذ
double the edge
لب گردانیدن
doubled edge
لب گردان
cutting edge
تیغه برش زنی
cutting edge
تیغه قطع سازی
knife edge
تیغه در
knife edge
لبه چاقو
knife edge
لبه تیغ
knife-edge
لبه کارد
knife-edge
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
تیغه در
knife-edge
لبه چاقو
knife-edge
لبه تیغ
knife edge
لبه کارد
cutting edge
لبه برش
cutting edge
تیغه
edge beam
تیر کناری
feather edge
لبه نازک
edge pressure
فشار لبه
edge raise
بلندی لبه ورق
edge rope
طناب کناری
edge set
فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening
دقیق کردن لبه
edge stone
سنگ نبشی
edge stone
سنگ نبش
edge stress
تنش تیغه
edge tool
الت برنده
edge triggered
با رها شدگی لبهای
edge weld
جوش لبهای
edge welding
جوشکاری دورهای
edge zone
اطراف لبه
edge zone
ناحیه لبه
false edge
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
edge perforated
لب سوراخ
edge notched
با بریدگی لبهای
edge mill
اسیاب غلطکی
edge connector
رابط لبه
edge notched
لب بریده
band edge
لبه نوار
edge fillter
صافی چاکدار
edge coated
با روکش لبهای
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
edge perforated
با سوراخهای لبهای
edge cutter/trimmer
لبه بر
plate edge planer
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
She is worried stiff . She is on edge .
دلش شور می زند ( نگرانی )
leading edge flap
لبهبرجستهباله
leading edge tube
لاستیکلبهپیشتاز
bevelled edge square
زاویه حاده
valence band edge
لبه نوار والانس
edge punched card
کارت لب منگنه شده
trailing edge flap
لبهبرجستهپشتیباله
upper edge of the net
نوار بالای تور والیبال
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
conduction band edge
لبه نوار رسانش
bevelled steel straight edge
فولاد کج بر
edge cross lap joint
اتصال نیم نیم
Lets walk to the edge of water.
بیا تا لب آب قدم بزنیم
She drove me round the edge of water .
جانم را به لب آورد
forward edge of battle area
لبه جلویی منطقه نبرد
graduated steel straight edge
شینه سنجش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com