English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English Persian
manual labour امضای دستی
Other Matches
labour کوشش کردن
labour تقلاکردن
labour زحمت کشیدن
labour درد زایمان
labour حزب کارگر
in labour سر زا
in labour در حال زایمان
labour کارگر عمله
labour زحمت کوشش
labour کار
labour نیروی انسانی
labour رنج
f.labour بیگاری
labour کارگر
date labour کار روز مزد
day labour کار روزمزد
indirect labour هزینه دستمزد غیرمستقیم
direct labour دستمزد مستقیم
skilled labour کارگر ماهر
forced labour بیگاری
labour office اداره کارگزینی
statute labour بیگاری
statute labour بیگار
forced labour کار اجباری
labour policy سیاست استخدام کارکنان
labour union اتحادیه کارگران
labour-intensive صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market متقاضیکار
labour force مردمیکهتوانائیکارکردندارند
bonded labour کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
unskilled labour کارهایی که استادی
unskilled labour نخواهد
labour law حقوق کار
labour law قانون کار
indirect labour کار غیرمستقیم
statute labour کار اجباری
labour act قانون کار
labour code قانون کار
unpaid labour بیگار
unpaid labour بیگاری
unskilled labour کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
common labour کارگر عمومی
labour day روز کارگر
slave labour بردهداری
division of labour تقسیم کار
divisions of labour تقسیم کار
hard labour اعمال شاقه
labour saving کار کم کن رنج گاه
labour-saving کار کم کن رنج گاه
premature labour زاییمان پیش از موعد طبیعی
Labour Party حزب کارگر
casual labour کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour کارگر اتفاقی
manual دستور رزمی دستی سیستم دستی
manual انجام شده با دست
manual ایین نامه
manual راهنما
manual کتاب دستی نظامنامه
manual مقررات کتاب راهنما
manual راهنمای کار
manual دستورالعمل راهنمای انجام کار
manual دستی
manual یدی
manual متنی که حاوی دستورات اجرای یک سیستم یا نرم افزار است
manual انجام شده توسط اپراتور و بدون کمک ماشین
manual انجام شده با دست .
manual کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
manual متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند
manual کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
manual ذخیره و پردازش اطلاعات بدون کمک کامپیوتر
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
manual وابسته بدست
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
imprisonment with hard labour حبس با اعمال شاقه
labour is often the father of pleasure <proverb> مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry صنعت کاربر
child labour legislation قانون مربوط به کارخردسالان
to labour [British English] در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
sign manual امضا پادشاه
run manual راهنمای اجرا
soldier's manual کتاب راهنمای سرباز
soldier's manual ائین نامه راهنمای سربازان
user's manual کتاب راهنمای استفاده کننده
systems manual کتاب راهنمای سیستم
technical manual ائین نامه فنی
technical manual دستور فنی
training manual راهنمای اموزشی
manual release آزادگردستی
first aid manual جعبهکمکهایاولیه
sign manual صحه ملوکانه
refernce manual کتاب راهنمای مرجع
procedure manual کتاب راهنمای رویهای
manual input ورودی دستی
manual exchange مرکز دستی
manual dominance دست برتری
manual cutout افتامات دستی
manual controller نافم دستی
manual control کنترل دستی
manual alphabet برای سخن گفتن با کران
manual alphabet الفبای انگشتی
manual adjustment تنطیم دستی
field manual ائین نامه صحرایی
flight manual دستورالعمل پرواز
field manual دستور رزمی
commander's manual ائین نامه راهنمای فرماندهان راهنمای فرماندهان در امر اموزش
manual operation عمل دستی
manual skills مهارتهای دستی
manual training دوره اموزش هنرهای دستی
manual skill مهارت دستی
manual tuning میزان سازی با دست
manual workers کارگران دستکار
manual ringing زنگ دستی
operating manual دستورالعمل
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
operating manual دستور کار
manual override القای دستی
manual operation عملیات دستی
ship husbandary manual دستورالعمل جرثقیل ها
manual telephone system تلفن غیر خودکار
manual lever control کنترل اهرم دستی
swell organ manual قسمتبرآمدهتنظیماتدستی
manual/automatic mode اتوماتیک
manual/automatic mode سبکدستی
manual focusing knob دکمهزوم دستی
great organ manual عضوبزرگدستی
choir organ manual دستهتنظیمکر
manual dexterity test ازمون چالاکی دستها
manual pinion shift استارت دستی
auto/manual selector دکمهانتخابدستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com