Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English
Persian
micro-computers
خرد کامپیوتر
micro-computers
ریزرایانه
micro-computers
ریزکامپیوتر
Other Matches
computers
اکامپیوتر
computers
ماشین الکترونیکی
computers
ماشین حساب
computers
ماشین متفکر
computers
کامپیوتر
computers
حسابگر الکترونی
computers
شمارنده
computers
ماشین حساب کامپیوتر
computers
رایانه
home computers
کامپیوتر خانگی
host computers
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
host computers
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
second generation computers
کامپیوترهای نسل دوم
tandem computers
کامپیوترهای پشت سرهم
host computers
کامپیوتر میزبان
superconducting computers
کامپیوترهای مافوق هادی
first generation computers
کامپیوترهای نسل اول
fifth generation computers
کامپیوترهای نسل پنجم
fifth generation computers
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
family of computers
خانواده کامپیوترها
third generation computers
کامپیوترهای نسل سوم
Acorn Computers
توسعه دهندگان میکروبی BBC و کامپیوتر Archimedes
personal computers
کامپیوتر شخصی
host computers
کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
fourth generation computers
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
association for computers and humanities
یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
micro-
در معنای خیلی کوچک
micro
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro
میکرو
micro
ذرهای
micro
خرد
micro
پیشوندی بمعنی
micro
کوچک
micro
کم بزرگ کننده
micro
ریز
micro
بیدخیلی ریز
micro
میلیونیم میکرو
micro
پروانه
micro
طرح و ارتباطات سخت افزار داخلی ریزکامپیوتر
micro
داده اصلی
micro
آدرس و باسهای کنترل درریز کامپیوتر
micro-
در معنای یک میلیونیوم واحد
micro-
نوار صوتی با قالب کوچک که در وسایل جیبی به کار می رود
micro-
یک میلیونیوم ثانیه
micro-
یک میلیونیوم متر
micro
میلیونیم
micro
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
micro
تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
micro
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro
کامپیوتر کم توان
micro
ارزان
micro wave
خرده موج
micro model
الگوی خرد
micro-computer
خرد کامپیوتر
micro-computer
ریزرایانه
micro-computer
ریزکامپیوتر
micro-economics
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
micro wave
کهموج
micro or ganism
باکتری
micro controller
ریز کنترل کننده
micro economics
اقتصاد خرد
micro ecosystem
اکوسیستم خرد
micro ecosystem
بوم سازگان خرد
micro instruction
ریز دستورالعمل
micro manager
مدیر ریزکامپیوترها
micro or ganism
میکرب
micro prolog
PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
Micro Channel Architecture
- بیتی است که وسایل کنترل باس را پشتیانی میکند
micro channel bus
- بیتی که توسط IBM در micro channel Architecfure بیان شده است
micro channel bus
گذر ریز کانال
micro computer kit
kit computer
micro to mainframe link
اتصال ریزکامپیوتر به کامپیوتر اصلی
micro dynamic model
الگوی خرد پویا
micro pressure gage
فشارسنج دقیق
Micro Channel Architecture
تعداد قط عات الکترونیکی لازم برای مدیریت سیگنال زمان و داده روی باس گسترده MCA
micro to main frame
پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com