English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
microsoft works مایکروسافت ورکس
Other Matches
microsoft جستجوگر وب ساخت ماکرو سافت که آماده است و به کاربر امکان دیدن صفحه وب را میدهد
microsoft مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند
microsoft برنامهای که روی سرور ویندوز NT ماکرو سافت اجرا میشود و توابعی که برای تعویض نرم افزار مشتری در ویندوز به کار می رود
microsoft فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
microsoft برنامهای در ویندوز که پست الکترونیکی
microsoft ورودی کاربر و خروجی را نمایش میدهد
microsoft سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده را روی دیسک مدیریت میکند
microsoft DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
microsoft کمپانی میکروسافت
microsoft واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
microsoft ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
microsoft بهنگام سازی
microsoft اتصالات پایگاه داده به اینترنت و پست الکترونیکی به ویژه برای کاربران ویندوز
microsoft میکروسافت
microsoft word یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
microsoft windows مایکروسافت ویندوز
microsoft excel برنامه مایکروسافت اکسل
microsoft corporation شرکت مایکروسافت
microsoft basic مدل مشهوری از زبان برنامه نویسی BASIC که روی ریزکامپیوترها بکاربرده میشود
ex works یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
he works better او بهتر کار میکند
in the works <idiom> درتدارک
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
if it works اگر این کار با موفقیت انجام شود
works کارخانه
if it works اگر بشه
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
preliminary works کارهای مقدماتی
plaster works گچکاری
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
works inspector بازرس کارگاه
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
He always works best under pressure . اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
poetical works اثارمنظوم
salt works کارخانه نمک سازی
poetical works دیوان شعر
plaster works گچبری
temporary works کارهای موقت
works inspector بازرس کارخانه
poetical works اثار شعری
works superintendent مدیر کارخانه
sewage works استفادهازفاضلاببهعنوانکود
Construction works . عملیات ساختمانی
miscellaneous works کارهای مختلف
brick works اجر پزی
dye works کارخانه رنگ سازی
public works تاسیسات عام المنفعه
clerk of the works استادکار
public works امورعام المنفعه
public works فواید عامه
clerk of the works سرکارساختمانی
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
public works کارهای ساختمانی همگانی
apple works اپل ورکس
emergency works کارهای اضطراری
engineering works کارخانه ماشین سازی
brick works اجر سازی
lime works اهکپزی
lead works کارخانه سرب گدازی
works of art کار هنری
incidental works کارهای اتفاقی
works of art اثرهنری
gas works کارخانه تولید گاز
gas works کارخانه گاز
The works include 4 volumes. این کتاب چهار جلد است.
mintster of public works وزیرکارهای عمومی
balance earth works یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
civil engineering works بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
He works in the production section . درقسمت تولید کار می کند
road works ahead جادهدردستاحداثاست
gas works tar قطران کارخانه گاز
iron and steel works ذوی اهن و فولاد
mintster of public works وزیر فوائدعامه
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock). روز وشب کارمی کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com