English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (3 milliseconds)
English Persian
works کارخانه
Other Matches
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
in the works <idiom> درتدارک
if it works اگر بشه
if it works اگر این کار با موفقیت انجام شود
ex works یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
he works better او بهتر کار میکند
salt works کارخانه نمک سازی
preliminary works کارهای مقدماتی
poetical works اثارمنظوم
poetical works اثار شعری
poetical works دیوان شعر
plaster works گچبری
plaster works گچکاری
temporary works کارهای موقت
works inspector بازرس کارخانه
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
Construction works . عملیات ساختمانی
He works as engineer. او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
shoot the works <idiom> از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
He always works best under pressure . اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
sewage works استفادهازفاضلاببهعنوانکود
works superintendent مدیر کارخانه
works inspector بازرس کارگاه
miscellaneous works کارهای مختلف
brick works اجر پزی
clerk of the works استادکار
public works تاسیسات عام المنفعه
clerk of the works سرکارساختمانی
public works امورعام المنفعه
public works فواید عامه
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
public works کارهای ساختمانی همگانی
apple works اپل ورکس
brick works اجر سازی
dye works کارخانه رنگ سازی
emergency works کارهای اضطراری
engineering works کارخانه ماشین سازی
microsoft works مایکروسافت ورکس
lime works اهکپزی
lead works کارخانه سرب گدازی
works of art کار هنری
incidental works کارهای اتفاقی
works of art اثرهنری
gas works کارخانه تولید گاز
gas works کارخانه گاز
The works include 4 volumes. این کتاب چهار جلد است.
mintster of public works وزیر فوائدعامه
balance earth works یک اندازه بودن حجم خاک برداری با حجم خاک ریزی در یک کارگاه
He works in the production section . درقسمت تولید کار می کند
civil engineering works بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
road works ahead جادهدردستاحداثاست
gas works tar قطران کارخانه گاز
iron and steel works ذوی اهن و فولاد
mintster of public works وزیرکارهای عمومی
A series of city improvement works. یکرشته کارهای عمرانی شهری
He works day and night (round the clock). روز وشب کارمی کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com