English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (2 milliseconds)
English Persian
middle aisle شبستان
middle aisle صحن
Other Matches
aisle راهرو
aisle جناح
aisle راهرو هوایی
aisle گذرگاه طولی
aisle راهر
aisle جانبی صحن
aisle راهه
centre-aisle راهرویمیانی
side aisle کنار
side aisle راهرو
chancel-aisle دالان پشت محراب
cross-aisle [گوشواره عرضی کلیسا]
choir-aisle [راهرو موازی از شبستان به جایگاه همسرایان]
back-aisle راهرو پشت کلیسا
middle میانه میدان
middle میانی وسطی
middle وسط
middle میان
middle منطقه میانی زمین
middle course میانه روی
middle name نام وسطی-اسموسطین
of middle a میان سال
middle مرکز
up to the middle in water تا کمر در اب
Middle East خاورمیانه
Middle East سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
Middle West باختر میانه
middle-of-the-road میانه رو
the middle finger انگشت میانه
middle watch نگهبانی نیمه شب
middle weight میانه
middle sized دارای اندازه متوسط
middle sized میان اندازه
middle succession توالی وسطی
middle succession توالی میانین
middle term قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
middle weight میان وزن
middle distance فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
middle-of-the-road بیطرف
middle covert پرهایمیانی
middle layer قشر میانی
the parting in the middle فرق وسط
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
piggy in the middle بازیخرسوسط
Middle Eastern مربوطبهخاورمیانه
middle torus گچبریمیانی
middle toe انگشتمیانی
middle sole لژمیانی
middle piece قطعهمیانی
middle phalanx بندانگشتمیانی
middle panel قابچوبیمیانی
middle lobe نرمهششمیانی
middle linebacker مهرهخطآخریمیانی
middle leg پایمیانی
middle jib بادبانسهگوشکوچکمیانی
middle price قیمت حد وسط
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle age میان سال
middle-aged میان سال
middle bar of a saw کمانکش اره
middle body قسمت میانه ناو یا کشتی
middle age دوره بین جوانی وپیری
middle deck پل میانی
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle ear گوش میانی
Middle Ages قرون وسطی
middle schools دبیرستان
middle school دبیرستان
middle classes طبقه متوسط
middle class طبقه متوسط
middle aged میان سال
middle aged دوره بین جوانی وپیری
middle ear حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
middle ear گوش وسط
middle price قیمت متوسط
middle plane صفحه میانتار
middle part قسمت میانی
middle part میان
middle latitude منطقه معتدله
middle game وسط بازی
middle insomnia بیخوابی میانی
middle heavyweight 09 کیلوگرم
middle fraction جزء میانی
middle english انگلیسی تا 0051میلادی
middle fraction پاره میانی
middle finger انگشت میان
middle finger وسطی
infection of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
inflammation of the middle ear عفونت گوش میانی [پزشکی]
member of the middle class عضو طبقه متوسط
middle-class person عضو طبقه متوسط
upper middle class طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
middle lintel in window الت وسطی پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window کمرکش پنجره
middle level management مدیریت سطح متوسط
mullion=middle post وادار
middle ground buoy بویه زمین میان گذرگاه
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
middle nasal concha کنجایمیانیدماغی
middle primary covert پرهایاولیهمیانی
type of middle cloud شکالابرقسمتمیانی
middle ear inflammation [MEI] عفونت گوش میانی [پزشکی]
middle rial of door frame قیدچه
middle leg (outer surface) پایمیانی
The working (middle,upper)class. طبقه کارگر (متوسط بالا )
To steer a middle course . To act within judicious bounds . کجدار و مریض عمل کردن [به نعل و به میخ زدن]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com