Dictiornary-Farsi | minimum stock level | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
minimum stock level	حداقل
minimum stock level	موجودی


Other Matches

minimum subsistence level	سطح حداقل معیشت
stock level	سطح ذخیره انبار
stock level	سطح انبار
minimum	سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
minimum	کوچکترین مقدار چیزی
at a [the] minimum <adv.>	کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
the minimum value	law by prescribed stolengoods of نصاب در مال مسروقه
minimum	مینیموم
minimum	دست کم
minimum	حداقل کمینه
minimum	کهین
minimum	حداقل
minimum	کمینه
minimum	کمترین
minimum	مینیمم
minimum mortality	کمینه مرگ و میر
minimum mortality	حداقل مرگ و میر
We'll need 10 years at a [the] minimum.	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
minimum price	کمترین قیمت
minimum flow	اب کاستی
minimum elevation	حداقل ارتفاع لوله
global minimum	حداقل مطلق
minimum elevation	حداقل درجه
minimum thermometer	حداقلمیزانحرارت
minimum down payment	حداقل میزان پیش پرداخت
minimum clearance	حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
minimum charge	حداقل قیمت
minimum charge	حداقل هزینه
minimum price	حداقل قیمت
single minimum	تک کمینه
double minimum	جفت کمینه
minimum elevation	حداقل درجه مربوط به مانع
relative minimum	حداقل نسبی
relative minimum	می نیمم نسبی
minimum wage	حداقل دستمزد
minimum size	اندازه حداقل
minimum range	حداقل برد
minimum range	حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
minimum standard of living	حداقل سطح زندگی
maximum and minimum thermometer	گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum energy orbit	مدار انرژی می نیمم
minimum durability date [MDD]	تاریخ مصرف [روی غذا یا دوا]
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
stock	مال التجاره
stock	موجودی انبار
stock	موجودی ذخیره
stock	عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock	دودمان
stock	ماده اولیه
stock	بدنه رنده
stock	جامع نسب
stock	دسته حدیده
out of stock <adj.>	غیر موجودی کالا [در انبار]
stock	عادی ازلحاظ مدل
out of stock;ex stock	از موجودی یاذخیره
to have in stock	موجود داشتن
to take stock of	برانداز کردن
take stock <idiom>	جمع بندی کردن
stock still	بی حرکت
in stock <idiom>	روی بورس
take stock of <idiom>	شمردن فرصتها
stock	ته ساقه
stock still	بی جنبش
stock-still	بی حرکت
stock	:حاضر
stock	موجود
stock	دم دست
stock	کنده
stock	درانبار
stock	اماده
stock	انبارکردن
stock	ذخیره کردن
stock	به موجودی افزودن
stock	مواشی پیوندگیر
stock	سهام سرمایه
stock	نیا
stock-still	بی جنبش
stock	دسته ابزار و اسلحه
stock	ازادکردن ماهی پرورشی در اب میله عرضی لنگر
stock	: مایه
stock	ذخیره
stock	موجودی موجودی کالا
stock	تنه
stock	قنداق تفنگ
stock	پایه دسته ریشه
stock	سهم
stock	انباشته انباره
stock	میله لنگر
stock	رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stock	موجودی
stock	سهام
stock	قبضه جنگ افزار قنداق تفنگ
stock	موجودی کالا ذخیره
stock	ذخیره اولیه
stock	اماد ذخیره
stock	ذخیره ذخیره کردن
stock	انبار
stock	دسته چوب ماهیگیری
stock	جوراب ساق بلند
dead stock	کالای بدون خریدان
dead stock	کالای بنجل
dead stock	موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
debenture stock	سهام قرضه
seed stock	ذخیره بذرکاشتنی
dead stock	موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
die stock	بدنه رنده
seed stock	نیروی ذخیره
intermediate stock	موجودی کالاهای درحال ساخت
reserve stock	اماد ذخیره
earmarked stock	موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
inscribed stock	سهام نامدار
drill stock	مته نگهدار
drill stock	پایه مته
safety stock	موجودی ذخیره انبار
safety stock	موجودی تضمینی
dimension stock	چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
die stock	دسته حدیده
consignment stock	کلاهای امانی
service stock	اماد و کالاهای جنگی
service stock	امادرزمی
stock adjustment	تعدیل موجودی
stock adjustment	تطبیق موجودی
stock and die	دسته حدیده و حدیده
stock audit	حسابرسی موجودی
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stock bottle	شیشه ذخیره
stock broker	دلال بورس
stock check	کنترل موجودی
stock accounting	حساب کالاهای موجود
stock clerk	انباردار
inscribed stock	سهام ثبت شده
spares stock	موجودی لوازم یدکی
stock broker	دلال سهام
cycle stock	موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
cycle stock	موجودی فعال
stock account	حساب موجودی
stock accounting	حسابداری موجودی
consumable stock	موجودی مصرفی
stock broker	کارگزار بورس
head stock	جعبه هرزگردماشین تراش
government stock	اوراق بهاداردولتی
government stock	سهام دولت
general stock	سهام عمومی
reserve stock	موجودی ذخیره
inscribed stock	سهام با اسم
gazing stock	انگشت نما
gazing stock	مایه عبرت
gaping stock	چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
gaping stock	مایه حیرت
gun stock	قنداق
gun stock	قنداق تفنگ
head stock	قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
head stock	سردستگاه
head stock	کلاهک
head stock	راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
head stock	یاتاقان
head stock	بستر
head stock	پایه
he comes of a good stock	اوازخانواده اصیلی است
hard stock	اجر سخت
maximum stock	حداکثر موجودی انبار
live stock	مواشی وگاووگوسفندی که برای کشتاریافروش پرورش شود احشام
feed stock	مواد اولیه
intransit stock	اماد در حال حرکت یا جریان در سیستم توزیع
intransit stock	اماد سیال
preferred stock	سهم ممتاز
excess stock	موجودی مازاد
intermediate stock	کالاهای نیمه تمام
excess stock	ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
excess stock	مواد اضافی
preferred stock	سهام ممتازه
feed stock	مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
money stock	عرضه پول
live stock	چارپایان اهلی
idle stock	موجودی بی مصرف
fixed stock	مالک انحصاری سهام
joint stock	سرمایه مشترک
joint stock	شرکت سهامی
finish stock	موجودی کالای ساخته شده
joint stock	سهامی
money stock	حجم پول در گردش
raw stock	موجودی مواد خام
stock piling	ذخیره کردن در انبار
stock trading	خرید و فروش سهام
stock valuation	ارزیابی موجودی
stock watering	سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stock yard	حیاط طویله
surplus stock	موجودی اضافی
surplus stock	موجودی مازاد
to i. one's capital in stock	سرمایه حودرادرسهام گذاشتن
to lay in a stock	موجودی تهیه کردن
treasury stock	سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
valuation of stock	ارزیابی موجودی
warehouse stock	موجودی انبار
stock talking	سیاهه برداری از موجودی
stock taking	رسیدگی به موجودی
stock solution	محلول ذخیره
stock record	سابقه موجودی
stock markets	بورس کالاهای مختلف
stock markets	بورس سهام وارز