Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi conductor cable
کابل افشان
Other Matches
single conductor cable
کابل تک لایی
multiple conductor cable
کابل چند رشتهای
booster cable
[jumper cable]
کابل باتری به باتری
[اتومبیل رانی ]
conductor
راهنما
conductor
مباشر
conductor
وسیله هادی اجرا کننده
conductor
هادی
conductor
سیم هادی
conductor
هادی رسانا
conductor
مدیر
non conductor
غیرهادی
non conductor
عایق
b.x. conductor
کابل ب ایکس
conductor
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductor
رهبر ارکتسر
conductor
هادی جریان برق رشته سیم
zero conductor
سیم صفر
conductor
رسانا
zero conductor
سیم نول
conductor resistance
مقاومت هادی
overhead conductor
خط هوایی
grounding conductor
سیم زمین
positive conductor
سیم مثبت
internal conductor
سیم داخلی
area of conductor
اندازه سیم
return conductor
سیم برگشت
semi conductor
نیمه هادی
series conductor
رسانای زنجیری
single conductor
سیم تک رشتهای
single conductor
هادی تک رشتهای
ideal conductor
هادی ایده ال
neutral conductor
سیم صفر
neutral conductor
سیم خنثی
fusing conductor
سیم ذوب شونده
electric conductor
هادی
electric conductor
رسانا
electric conductor
هادی برق
electric conductor
هادی الکتریسیته
capacitance of a conductor
فرفیت سیم
cryogenic conductor
ابر رسانا
greenfield conductor
کابل گرینفیلد
insulated conductor
هادی عایق شده
negative conductor
سیم منفی
neutral conductor
سیم میانی
neutral conductor
سیم نول
hot conductor
سیم برق دار
active conductor
سیم برق دار
bus conductor
بلیطاتوبوسفروش
super conductor
ابر رسانا
htning conductor
صاعقهگیر
conductor's podium
جایگاهرهبرارکستر
electrical conductor
رسانای برقی
heat conductor
هادی حرارت
conductor current
جریان هادی
twin conductor
هادی دوبل
twin conductor
دو سیمه
lightning conductor
برقگیر
phase conductor
فازهادیجریانبرق
conductor rail
شینه هادی
conductor rail
ریل هادی شمش هادی
internal conductor
سیم هادی
stranded conductor
کابل تک لایی
line conductor
خط شبکه
overhead conductor
سیم هوایی
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
current carrying conductor
رسانای حامل بار
resistance of an earthed conductor
مقدار مقاومت زمین
slow burning conductor
سیم اهسته سوز
multi purpose
چند منظوره
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi level
چند سطحی
multi pass
چند گذری
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi stage
چند طبقه
multi stage
چند مرحلهای
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi mate
مالتی میت
multi meter
سنجه چند کاره
multi ply
چند لا
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi-storey
چندطبقه
multi-coloured
چندرنگه
multi way machine
دستگاه چند راهه
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi way switch
کلید تبدیل
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi way switch
کلید چند راهه
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi address
با چند نشانی
multi valued
چند ارز
multi channel
چند کاناله
multi user
چند کاربری
multi contact
چند قطبی
multi tasking
اجرای چندین کار
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
equipotential bonding conductor connection
ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
multi circuit switch
کلید سری
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi flame burner
اجاق چند شعله
multi grid tube
لامپ چند شبکه
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi variate analysis
تحلیل چند متغیره
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi-ply plywood
تختهچندخط
multi-purpose ladder
نردبانچندمنظوره
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi stage press
پرس چند طبقه
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multi purpose vehicle
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi rate meter
کنتور با چند نرخ مختلف
multi part stationery
کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi scan monitor
مشابه 6632
multi line spectrum
طیف چند خطی
multi segment magnetron
ماگنترون با اند چند تیغهای
multi span bridge
پل چند دهانه
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
multi prupose project
طرح چند منظوره
multi speed motor
موتور چند سرعتی
multi-storey car park
پارکینگ چند طبقه
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi span deap beam
تیر تیغه چند دهانه
multi-storey car park
پارکینگ طبقاتی
multi spindle drilling machine
ماشین مته با چند هرزگرد
perveance of a multi electrode valve(tub
پروه انس لامپ چند قطبی
multi section type rotary switch
سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
Unimog
[a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks]
یونیماک
[حمل و نقل]
cable
کابل
cable way
سیم یا کابل نقاله
cable
تلگراف
cable
پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable
واحد طول دریایی برابر 022 یارد
cable
ابزار بررسی قط عی یا خرابی در سیم کشی
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable
هادی
cable
اتصال در انتهای کامل
cable
وسیله بررسی امیدانس که به کابلهای غیر استاندارد اجازه استفاده در وسایل خاص میدهد
cable way
راه اهن برقی
cable
تمام کابلها اتصالات و تابلو ها در یک اداره یا ساختمان
bx cable
لوله ب ایکس
d.c. cable
کابل جریان دائم
cable
اتصال الکتریکی یا نوری انعط اف پذیر
cable way
مسیر کابل
cable
شاه سیم
cable
سیم کشی کردن تلگراف کردن
cable
سیم تلگراف
cable
سیم
cable
تلگراف کردن
have her cable
لنگر جواب دادن
cable
مفتول فلزی بافته
cable
طناب سیمی
cable
طناب فلزی
cable cars
تراموای برقی
telegraph cable
کابل تلگراف
cable car
تراموای برقی
tape cable
کابل نواری
cable block
مجموعه کابل
anchor cable
کابل لنگر
suspension cable
کابل اویزان
snub cable
ناگهان ترمز کردن
starter cable
کابل استارتر
suspension cable
کابل معلق
subscriber's cable
کابل مشترک
subscriber's cable
کابل اتصال
supply cable
کابل تغذیه
anchor cable
طناب لنگر
shorten in cable
کوتاه کردن زنجیر
sheating of cable
پوشش کابل
cable accessory
قطعات کابل
cable accessory
وسایل کابل
outgoing cable
کابل خروجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com