English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
English Persian
multi part stationery کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
Other Matches
stationery کاغذی که برای استفاده در چاپگر ساخته شده است
stationery شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
stationery صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند
stationery یات دیگر توسط چاپگر وارد آن می شوند
stationery لوازم التحریر
stationery نوشت افزار
stationery office اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
stationery cabinet کابینتثابت
multi در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi- سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi- در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi meter سنجه چند کاره
multi way machine دستگاه چند راهه
multi mate مالتی میت
multi valued چند ارز
multi level چند سطحی
multi way switch کلید چند راهه
multi way switch کلید تبدیل
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi channel چند کاناله
multi contact چند قطبی
multi disk وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi disk سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi disk مربوط به چندین نوع دیسک
multi-millionaire بسیار پولدار
multi-millionaire بسیار ثروتمند
multi-millionaires بسیار پولدار
multi-millionaires بسیار ثروتمند
multi-coloured چندرنگه
multi-storey چندطبقه
multi pass چند گذری
multi platform که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi ply چند لا
multi stage چند طبقه
multi tasking توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking اجرای چندین کار
multi address با چند نشانی
multi user چند کاربری
multi stage چند مرحلهای
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi purpose چند منظوره
multi conductor cable کابل افشان
multi-ply plywood تختهچندخط
multi contact plug دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi grid tube لامپ چند شبکه
multi strand machine دستگاه چند رشتهای
multi statement line خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi flame burner اجاق چند شعله
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi electrode valve لامپ چند قطبی
multi conductor cable کابل چند رشتهای
multi circuit switch کلید سری
multi span bridge پل چند دهانه
multi variate analysis تحلیل چند متغیره
multi user system سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi bus system معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi tone horn بوق با اصوات مختلف
multi chamber klin کوره چند محفظهای
multi terminal system سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi color recorder نگارنده چند رنگ
multi-purpose ladder نردبانچندمنظوره
multi stage press پرس چند طبقه
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
multi speed motor موتور چند سرعتی
multi prupose project طرح چند منظوره
multi-ply yarn نخ چند لا
multi segment magnetron ماگنترون با اند چند تیغهای
multi scan monitor مشابه 6632
multi rate meter کنتور با چند نرخ مختلف
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
multi line spectrum طیف چند خطی
multi purpose machine ماشین چند کاره
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi-chain necklaces گردن بند چند زنجیره
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
multi blade grap قلاب چند تیغه
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
A multi-storey building. ساختمان چندین طبقه
multi jet blowpipe بوری چند شعله
multi layer coil سیم پیچی چند لایه
multi layer weld جوشکاری چند لایه
multi-storey car park پارکینگ چند طبقه
multi spindle drilling machine ماشین مته با چند هرزگرد
multi-storey car park پارکینگ طبقاتی
multi span deap beam تیر تیغه چند دهانه
multi strike printer ribbon ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
multi section type rotary switch سوئیچ گردان نوع چند مقطعی
perveance of a multi electrode valve(tub پروه انس لامپ چند قطبی
Unimog [a range of multi-purpose auto four-wheel drive medium trucks] یونیماک [حمل و نقل]
in part <idiom> تا یک اندازه
for your part <adv.> از طرف تو
on your part <adv.> از طرف تو
themselves [for their part] <adv.> از طرف آنها
on their part <adv.> از طرف آنها
for their part <adv.> از طرف آنها
on her part <adv.> از طرف او [زن]
for her part <adv.> از طرف او [زن]
for your part <adv.> از سمت تو [از طرف تو]
on your part <adv.> از سمت تو [از طرف تو]
for his part <adv.> از طرف او [مرد]
on your part <adv.> از طرف شماها
from your part <adv.> از طرف شماها
for your part <adv.> از طرف شماها
on my part <adv.> از سوی من
for my part <adv.> از سوی من
on my part <adv.> از طرف من
for my part <adv.> از طرف من
on your part <adv.> از طرف شما
two part کاغذ
take the part of طرفداری کردن
take part سهیم بودن
take part سهیم شدن
take part دخالت یا شرکت کردن
take part مداخله کردن شرکت کردن
take part دخالت کردن
part with each other ازهم جدا شدن
part off جدا کردن
on the other part از طرف دیگر
on his part از طرف او
name part بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
two part با ورقه اصلی وثانوی برای کپی
part way تا اندازهای
part way نیمه
for your part <adv.> از طرف شما
as part of بخشی از
on his part <adv.> از طرف او [مرد]
to take part [in] شرکت داشتن [در]
take part in <idiom> درچیزی شرکت داشتن
A part of the whole . جزئی از کل
part way بخشی از راه
for my part از سهم خودم
part عضو
in part تایک اندازه
part سهم
part قسمت
part سهم ناحیه
part نمایش یک بخش از صفحه و نه تمام آن
part قط عات کوچک ماشین برای جابجایی قطعهای که شکسته شده یا گم شده است
in part در یک قسمت
for the most part اکثرا
for the most part بیشتر
for my part من که
better part قسمت بیشتر
part بخشی از چیزی
part قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
part عضو نقطه
part عنصر اصلی
part قطعه یدکی
part جزء
part جزء مساوی
part خرد جزء مرکب چیزی
part بخش
part پاره
part مکان
part اسباب یدکی اتومبیل
part مقسوم
part برخه
part نقش بازگیر
part قطعه
part تفکیک کردن تفکیک شدن
part جدا شدن
part جداکردن
companion part لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
imaginary part قسمت موهومی [ریاضی]
imaginary part بخش موهومی [ریاضی]
address part جزء نشانی
imaginary part مولفه موهومی [ریاضی]
companion part لنگ
part and parcel <idiom> قسمت مهمولازم
do one's bit (part) <idiom> کار گروهی بنا به مقدار وقت واستعداد
companion part میل لنگ
replacement part زاپاس
To part ones hair . فرق سر باز کردن
component part جزء ساختمان
replacement part قطعه یدکی
replacement part مضایقه
part-time برخه کاری
part-time پاره وقت
part time پاره وقت
part time نیمه وقت
part time برخه کاری
part time برخه کار
part-time برخه کار
to part one's hair فرق سر خود را باز کردن
part [American E] فرق سر [مدل مو]
replacement part قطعه جایگزینی
address part جزء آدرس
address part جز نشانی
part of speech بخش گفتار
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
part of speech ادات سخن
part-time نیمه وقت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com