Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
Other Matches
dual tone horn
بوق با دو صدا
loud tone horn
بوق با صدای زیاد
horn in on
<idiom>
horn
آبشکن
horn in
تحمیل کردن
horn in
فرو کردن
horn
شاخ
horn
شیپور پیاله
horn
نوک
horn
شاخک مین ارتعاشی شاخک مجاورتی مین
horn
قاچ زین اسب
horn
کرنا
horn
بوق
occipital horn
شاخ پس سری
powder horn
دبه باروت
ram's horn
شاخ قوچ
ram's horn
قسمتی ازاستحکامات خندق
ram's horn
تورماهیگیری
ram's horn
قلاب جرثقیل
bull horn
بلندگوی دستی
basset horn
قره نی دارای صدای تنور
ammon's horn
شاخ امون
dorset horn
گوسفند شاخ بلندانگلیسی
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
horn of plenty
شاخ نشان وفور نعمت
horn mad
عصبانی
horn mad
شوریده
horn gap
شکاف سرنایی
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
horn stone
سنگ اتشزنه سیاه
hunting horn
بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
ink horn
دوات شاخی
fog horn
بوق مه
switch horn
سویچ مین شاخک دار
to lift up one's horn
جاه طلب بودن
air horn
بوقبادی
horn-rimmed
بهشکلشاخ - بهشکلبوق
blow one's own horn
<idiom>
شکست درچیزی
ram's horn
طرح شاخ قوچ
[در طرح های ایلیاتی و قشقایی و گاه در طرح های دیگر از این طرح برای تزئین فرش استفاده می شود.]
horn-work
[استحکامات بیرونی با دو سنگر]
to blow a horn
بوق زدن
Horn loudspeaker
بلند گوی بوقی
French horn
نوعی شیپور
to lift up one's horn
مغرور بودن
chemical horn
مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
air operated horn
شیپور بادی
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
horn of pole piece
شاخ قطبک
tone
سایه رنگ
to tone down
ملایم کردن
to tone down
از تندی
tone
هماهنگی رنگ ها
tone
[ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
tone
ته رنگ
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
to tone up
کم مایه شدن
tone down
<idiom>
آرام ساختن
to tone down
کاستن
to tone down
ملایم شدن
to tone up
تندکردن
to tone up
پرمایه ترکردن
to tone up
تندشدن
tone
سفت کردن
tone
نوا
tone
صوت
tone
نت
tone
تونوس
tone
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tone
سایه روشن
tone
سایه روشن عکس هوایی
tone
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tone
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone
باهنگ دراوردن
tone
درجه صدا
tone
اهنگ داشتن
tone
دانگ لحن
tone
صدا
tone
اهنگ
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
dialing tone
بوق ازاد
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
otogenic tone
زنگ زدن گوشی
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
quater tone
یک چهارم پرده
side tone
صدای جانبی گوشی
side tone
سایدتون
summation tone
صوت مرکب
continuous tone
ته رنگ پیوسته
combination tone
صوت ترکیبی
continuous tone
نقطههای متفاوت
continuous tone
اهنگ پیوسته
difference tone
صورت افتراقی
affective tone
رنگ عاطفی
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
tone control
پیچ اهنگ
tone deafness
کری بسامدی
to toughen one's tone
لحن خود را تند کردن
to toughen one's tone
در گفتگو سخت شدن
generating tone
صوت مولد
level tone
اهنگ یکنواخت
half tone
نیم پرده
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
in a jeering tone
بلحن استهزا
half tone
رنگ متوسط سایه رنگ
half tone
سایه روشن
half tone
سایه روشن زدن
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
tone poem
شعر دارای ترادف
tone poem
شعر سمفونی
dial tone
بوق آزاد
feeling tone
مایه احساسی
tone language
زبانهای اهنگی
tone dialing
شماره گیری اهنگی
dialling tone
بوقآزادتلفن
tone poem
شعر متشابه التلفظ
multi contact
چند قطبی
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi-storey
چندطبقه
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi-coloured
چندرنگه
multi way switch
کلید تبدیل
multi way switch
کلید چند راهه
multi tasking
اجرای چندین کار
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi ply
چند لا
multi way machine
دستگاه چند راهه
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi stage
چند طبقه
multi stage
چند مرحلهای
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi purpose
چند منظوره
multi mate
مالتی میت
multi channel
چند کاناله
multi pass
چند گذری
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi address
با چند نشانی
multi valued
چند ارز
multi level
چند سطحی
multi user
چند کاربری
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi meter
سنجه چند کاره
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
bass tone control
کنترلصدایبم
tone leader generator
ژنراتوررهبریصدا
touch tone telephone
تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
continuous tone image
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
treble tone control
کنترلصدایزیر
multi jet blowpipe
بوری چند شعله
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi conductor cable
کابل افشان
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi circuit switch
کلید سری
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
multi flame burner
اجاق چند شعله
multi grid tube
لامپ چند شبکه
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi scan monitor
مشابه 6632
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
A multi-storey building.
ساختمان چندین طبقه
multi level planning
برنامه ریزی چند سطحی
multi-purpose ladder
نردبانچندمنظوره
multi stage amplifier
امپلی فایر چند طبقه
multi stage experiment
ازمایش چند مرحلهای
multi stage press
پرس چند طبقه
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi variate analysis
تحلیل چند متغیره
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
multi stage amplifier
تقویت کننده چند طبقه
multi speed motor
موتور چند سرعتی
multi purpose machine
ماشین چند کاره
multi part stationery
کاغذ متمادی با چند ورق با هم یا همراه کاربن یا بدون کاربن
multi prupose project
طرح چند منظوره
multi line spectrum
طیف چند خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com