English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
playing card ورق بازی , برگ
playing card ورق گنجفه
playing card گنجفه
Other Matches
playing تفریح کردن ساز زدن
playing تفریح بازی کردن
playing نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
playing خلاصی داشتن
playing بازی کردن حرکت ازاد داشتن
playing بازی
playing رل بازی کردن
playing خلاصی بازی
playing حرکت ازاد
playing الت موسیقی نواختن
playing زدن
playing بازی کردن
playing شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing رقابت
playing ضربه به توپ
playing شرکت درمسابقه انفرادی
playing کیفیت یاسبک بازی
playing اداره مسابقه
playing نمایش نمایشنامه
playing روی صحنهء نمایش فاهرشدن
playing the board بازی بر صفحه
playing field میدان بازی
playing field زمین بازی
playing field زمین فوتبال
playing fields میدان بازی
playing fields زمین بازی
playing court زمین بازی
playing time مدت بازی
playing the man بازی روانی
playing the man بازی با حریف
playing the board بازی فی نفسه
playing area محدوده زمین
playing dead مرده نمایی
playing coach مربی
long playing صفحه 33 دور
game playing playing computerizedgame
role playing نقش گزاری
playing surface مسطحمیزبازی
playing window پنجرهنمایش
playing fields زمین فوتبال
role-playing نقش گزاری
playing cards گنجفه
playing cards ورق گنجفه
playing cards ورق بازی , برگ
computerized game playing بازیهای کامپیوتری
playing field for Canadian football زمینبازیفوتبالکانادایی
Playing football is not my idea of fun . فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
playing field for American football زمینبازیفوتبالامریکایی
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card ورق بازی گنجفه
greetings card کارتتبریک
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card کارت
ID card کارت شناسایی
ID card شناسنامه
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card یک کارت پانچ
card برگه
card ماشین پرداخت پارچه
card پنبه زنی
card ورق بازی کردن
card کارت تبریک کارت عضویت
card مقوا
card کارت ویزیت بلیط
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card مین فلز برای تختههای مدار
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card برگ
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card ورق
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
punch card برگ منگنه
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
input card کارت ورودی
punch card کارت منگنه
punched card کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
punched card کارت منگنه شده
punched card کارت پانچ شده
punched card کارت منگنه
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
race card برنامه اسب دوانی
ram card RAکارت
range card کارت برد
range card کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
red card کارت قرمز
post card کارت پستال
interface card کارت رابط
letter card کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
magnetic card کارت مغناطیسی
ledger card کارت معین
key card کارت اصلی حروف رمز کامپیوتر
key card کارت کلید کامپیوتر
paper card کارت کاغذی
job card کارت کار
job card کارت برنامه
playind card ورق گنجفه
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
identification card کارت شناسایی
inlay card کارت شناسایی درون نوار یا جعبه دیسک
logic card کارت منطقی
safety card کارت تامین جنگ افزار
safety card کارت تامین اتشبار
vaccination card دفترچه واکسیناسیون
cheque card کارتشناساییمخصوصدریافتچک
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
card vote کنارهگیریبهنفعکسی
boarding card کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
high card کارتبالا
card support حافظورق
green card کارت سبز
card-indexes رجوع شود به file card
card-index رجوع شود به file card
index card کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
vaccination card دفترچه مایه کوبی
to get [be given] your card [British E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
He is a loose card . خیلی ول است
card-carrying واقعی
card-carrying دو آتشه
visiting card کارت ویزیت
trailer card کارت پشت بند
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
to palm a card برگی را در دست غیباندن
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
tape to card از نوار به کارت
summary card کارت خلاصه
stub card ته کارت
storm card طوفان نمای دریایی
visiting card کارت اسم درفرانسه
visting card کارت ویزیت
card-carrying عضو رسمی
card-carrying دارای کارت عضویت
card sharps برگزن
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp برگزن
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
yello card اخطار
yello card کارت زرد
we left a card on him کارتی در خانه اش گذاشتیم
smart card کارت هوشمند
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
card image تصویر کارت
card hopper قسمت جهنده کارت
card hopper ناودان کارت
card guide راهنمای کارت
card format قالب کارت
card file پرونده کارتی
card field فیلد کارت
card jam گیر کردن کارت
card loader بار کننده کارت
card loader کارت بارکن
card sorter دستگاه کارت جورکن
card row سطر کارت
card reproducer تولیدکننده دوباره کارت
card reader کارت خوان
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
card punch دستگاه کارت منگنه
card punch کارت منگنه کن
card field میدان کارت
card feed خورد کارت
calling card کارت ویزیت
calibration card کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
binary card کارت دودویی
bin card کارت مصرف محتویات فرف
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
account card کارت حساب
report card کارنامه
identity card شناسنامه
credit card کارت اعتباری
card aligner هم تراز کننده کارت
card bed بستر کارتها
card board مقوای نازک
card face رویه کارت
card deck دسته کارت
card deck دستینه کارت
card column ستون کارت
card code کد کارت
card code رمز کارت
card cage محفظه کارت
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
expansion card کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com