Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
the principal
مکفول
principal
شرکت اصلی
principal
مایه
principal
عمده موکل
principal
مضمون عنه
principal
رئیس دانشکده یا دبیرستان
principal
رئیس موسسه اثاثه ارثی
principal
صفت موروثی
principal
دستور دهنده
principal
عامل
principal cause
علت اصلی
principal cause
جهت عمده
the principal
مکفول عنه
the principal
suretyship of contract a in
principal
موکل ارباب
principal
کارفرما
principal
امر مرتکب اصلی
principal
عمده
principal
اصلی
principal
مهم
principal
رئیس مدیر
principal
مطلب مهم
principal
مایه سرمایه اصلی
principal
مجرم اصلی
principal
قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
principal
اصل
principal parts
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
principal offender
مباشر
principal of a school
مدیر اموزشگاه
lady principal
مدیره
principal planets
سیارات اصلی
principal punishment
مجازات اصلی
principal reason
علت اصلی
principal stress
خستگی اصلی
principal town
شهر عمده
default by the principal
نکول توسط واگذارنده
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
principal in the first degree
مجرم اصلی
lady principal
رئیسه
lady principal
خانم رئیس
principal and interest
اصل پول و بهره
principal and profit
مایه و سود
principal axis
محور اصلی
principal axis
محور مبداء
principal balustre
زیر ستون
principal challenger
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
principal clause
قضیه اصلی
cosmological principal
اصل کیهان شناختی
principal colors
رنگهای اصلی
principal contractor
پیمانکار اصلی
the principal debtor
مضمون عنه
Principal and interest .
مایه وسود
principal stress
تنش اصلی
principal amphibians
دوزیستاناصلی
principal techniques
روشهایاصلی
principal rafter
تیرعرضیطاقاصلی
principal types of shoe
انواععمدهکفشها
principal types of pome
انواععمدهمیوههایکروی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
principal types of missile
انواععمدهموشک
principal types of spectacles
انواععمدهعینکها
principal axis of inertia
محور اصلی ماند
principal types of spoons
انواععمدهقاشقها
principal types of tables
انواععمدهمیزها
principal types of tent
انواععمدهچادرها
principal components method
روش مولفههای اصلی
principal veins and arteries
عمدهرگهایوسرخرگها
principal diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
principal types of knife
انواععمدهچاقو
principal types of interchange
انواععمدهپلهایچندراهی
principal types of forks
انواععمدهچنگالها
their principal food is rice
خوراک عمده انها برنج است
principal kinds of deer
انواععمدهگوزنها
principal edible gastropods
عمدهشکمپایانقابلخوردن
principal types of nut
انواععمدهمغزهایخوراکی
principal edible molluscs
عمدهصدفهایقابلخوردن
principal types of armchairs
انواعصندلیهایدستهداراصلی
principal types of berry
انواعتوتفرنگیهایعمده
principal types of bills
انواعنوک
principal moment of inertia
لنگر اصلی ماند
principal moment of inertia
لنگر اصلی لختی
principal of domestic jurisdiction
اصل صلاحیت ملی
principal types of tropical fruit
انواععمدهمیوههایگرمسیری
principal types of citrus fruit
انواععمدهمرکبات
principal types of carving blade
انواعتیغهحکاکیاصلی
principal types of stone fruit
انواععمدهمیوههایهستهدار
i/o port
مدخل ورودی و خروجی
way port
بندر سر راه
out port
بندر دور از مقصد
last port
شیپور خاموشی
last port
شیپور عزا
out port
بندرخارج از محوطه
out port
ساحلی مورد استفاده سر پل
port
پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port
دهانه
port
درگاه
port
مدخل
port
شراب شیرین بارگیری کردن
port
ریل اطراف ناو
port
مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port
بندر گاه
port
مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port
به آن وصل است را انتخاب کند
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port
مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port
اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port
باب
port
دریچه تبدیل برنامه
port
وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port
دریچه
port
روزنه
port
سمت چپ ناو
port
حمل کردن مزغل تیراندازی
port
ترابردن
port
ببندر اوردن حمل کردن
port
بندر
port
بندرگاه
port
لنگرگاه
port
مامن مبدا مسافرت
port
فرودگاه هواپیما
port
بندر ورودی
port
درب درگاه
port
در رو مخرج
port
دماغه
port
مجرای عبورروغن
port
دورازه
port
شیار هادی دهانه
port
مجرا
port
دروازه
port
یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port
روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port
بردن
registered port
بندر مشخص
put into port
وارد بندر شدن
sally port
دروازه بزرگ قلعه
sally port
درب ورودی بزرگ
free port
بندر ازاد
port
[software]
دریچه ای
[مدار و اتصالی]
که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد
[نرم افزار]
[رایانه شناسی]
car port
گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
transfer port
دریچهانتقال
video port
قسمتنمایش
sally port
دریچه
sally port
دروازه عبور از قلعه
sally port
درب اصلی قلعه یا استحکامات
treaty port
بندر پیمانی
car port
سایبان اتومبیل
Port-au-Prince
شهر پورت اوپرنس
ejection port
دهانهپرتاب
keyboard port
قسمتاتصالصفحهکلید
modem port
قسمتقرارگیریمدم
port glass
جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
port hand
دستسویچپ
network port
قسمتکارباشبکهاینترنت
terminal port
بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
secondary port
بندر فرعی
secondary port
,
secondary port
subordinatestation : syn
secondary port
station secondary
serial port
مدخل سری
serial port
درگاه ترتیبی
supply port
درگاه تامین
supply port
درگاه تدارکاتی
terminal port
بندر مقصد
main port
refrencestation : syn
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
inlet port
دریچه ورودی
intake port
دریچه ورودی
intake port
سوپاپ ورودی
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
control port
درگاه کنترل
compensating port
مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
main port
بندر اصلی
main port
,
cargo port
دریچه بارگیری ناو
main port
port principal
memory port
درگاه حافظه
midi port
دریچه یا درگاه IDI
minor port
بندر کوچک
port watch
پست نگهبانی بندر
inlet port
سوپاپ ورودی
controlled port
بندرکنترل شده
home port
پایگاه مادر
destination port
بندر مقصد
destination port
بندر تحویل کالا
exhaust port
مجرای خروجی
exhaust port
دریچه خروجی
freeing port
شکاف یک طرفه
gas port
محفظه عبور گاز
gas port
میله تنظیم گاز
gas port
لوله عبور گاز
gun port
مزغل
hard port
فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port
ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com