English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
reconnaissance party گروه شناسایی
reconnaissance party قسمت شناسایی
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
reconnaissance شناسایی
reconnaissance شناسایی کردن
reconnaissance بازدید مقدماتی اکتشاف
tactical reconnaissance خبرگیری از جنگ
tactical reconnaissance براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
bomb reconnaissance شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
armed reconnaissance شناسایی مسلحانه
amphibious reconnaissance شناسایی اب خاکی
aerial reconnaissance شناسایی هوایی
strategic reconnaissance بررسی مقدماتی وضع دشمن
map reconnaissance شناسایی از روی نقشه
map reconnaissance شناسایی نقشهای
reconnaissance flight هواپیمای اکتشافی
reconnaissance flight پروازاکتشافی یا شناسایی
reconnaissance in force شناسایی با رزم
fausse reconnaissance بازشناسی کاذب
reconnaissance patrol گشتی شناسایی
road reconnaissance عملیات شناسایی جاده ها
route reconnaissance شناسایی مسیر
route reconnaissance شناسایی جاده
strategic air reconnaissance خبرگیری وضع هوا از راه دور
strategic air reconnaissance پیش بینی وضع هوا
armored reconnaissance vehicle خودروی شناسایی زرهی
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
party گروه
third party شخص ثالث
party پارتی متخاصم
party بزم
party مهمانی
party دسته متشکل جمعیت
party حزب
party دسته همفکر
party طرف شریک
party طرفدار
party طرف یارو
party عده نظامی
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party مهمانی دادن یارفتن
party هیات
party دسته
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party قسمت
party تیم
party بخش
shipwright's party گروه تعمیرات
party spirit روحیه تحزب
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
side party گروه رنگ زن
special party گروه ویژه
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party spirit طرفداری حزبی
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
party parpet دست انداز مشترک
party to a lawsuit خصم
party to a suit طرف دعوی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent party پرسنل دایمی
party to a transaction متعامل
rear party قسمت عقبه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
party to a suit متداعی
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
rear party عقب دار
supply party گروه تدارکات
opposition party حزب مخالف [سیاست]
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
to join a party عضو حزبی شدن
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party insurance بیمه شخص ثالث
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
winning party محکوم له
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
search party گروه پیگرد
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
party coloured ابلق
cable party گروه لنگر
advance party گروه پیشرو
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
boarding party تیم تفتیش
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
advance party قسمت پیشرو
an eveing party شب نشینی
evening party شب نشینی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
injured party طرف خسارت دیده
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
garden party گاردن پارتی
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
tea party مهمانی چای
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party متخلف
party lines خط مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
boarding party گروه پژوهش
liberty party حزب ازادی
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
mistaken party اشتباه کننده
minor party حزب اقلیت
major party حزب اکثریت
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
fire party تیم اطفای حریق
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
head's party گروه نظافت
intervance of third party ورود ثالث
losing party دادباخته
losing party محکوم علیه
labor party حزب کارگر
landing party گروه اب خاکی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
democratic party حزب دمکرات
fire party تیم اتش نشانی
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
coleague in a party هم مسلک
party coloured رنگارنگ
contact party گروه تماس
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contracting party طرف قرارداد
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
charter party قرارداد اجاره دربست
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
party against whom a protest is made معترض علیه
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
the deceived party in a transaction مغبون
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
to make the party rock جشن را گرم کردن
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
acid house party نواخته میشود
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
camp color party گروه پرچم
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
damage control party گروه اسیب گیر
party against whom a protest is made واخوانده
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
camp color party دسته پرچم یورتچی
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
demolition firing party گروه مسئول تخریب
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com