Dictiornary-Farsi | rock-bottom price | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
rock-bottom price	کمترین قیمت


Other Matches

rock-bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
to hit rock bottom	از نظر روحی خرد شدن
bottom price	کمترین قیمت
bottom price	پائین ترین قیمت
bottom price	حداقل قیمت
rock	صخره
rock	تکان
rock	جنبش
rock	سنگ خاره صخره
rock	تخته سنگ یا صخره
rock	سنگ
rock	تکان نوسانی دادن
rock	حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock	جنباندن
rock	تکان دادن
rock	جنبیدن
the rock	جبل الطارق
rock	خاره
rock-like	صخرهمانند
rock	جنباندن نوسان کردن
bottom	قسمت اخر بازی بیس بال
bottom	با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom	بنیان نهادن
bottom	ته انداختن
inner bottom	جدار داخلی
to go to the bottom	ته رفتن
to go to the bottom	غرق شدن
bottom up	از پایین به بالا
inner bottom	کفه داخلی ناو
bottom	ته
bottom	قسمت زیراب کشتی
bottom	کف نهر
bottom	کف تحتانی
bottom	کشتی
bottom	پایین
He is behind it . He is at the bottom of it.	زیر سر خودش است
bottom	ذیل
get to the bottom of <idiom>	دلیل اصلی را فهمیدن
at the bottom	در ته
bottom	مقر
bottom	seabed
bottom	کف تفنگ
bottom	پایه
bottom	زیر
rock drill	مته سنگ شکن
rock dove	کبوتر کوهی
detrital rock	سنگ اواری
rock cork	پنبه کوهی
rock flour	سنگارد
rock fever	حصبه جبل الطارق
rock erosion	از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fill	سنگریز
rock dyke	سنگریز
rock flour	ارده سنگ
rock goat	بزکوهی
rock toe	سنگچین پایاب
rock sucker	مارماهی دریایی
crystalline rock	سنگ بلوری
rock wash	پوشش سنگی
rock scorpion	کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock pitons	انواع میخهای سنگ نوردی
rock pigeon	کبوتر کوهی
rock oil	نفت
rock hewn	از کوه کنده شده
rock goat	مرال
rock wool	پشم کوهی
rock crystal	سنگ بلور
fall of rock	ریزش سنگ
cap rock	پوش سنگ
rock rubble	ریزش سنگ
hand placed rock	سنگفرش فکافته
rock flint	سنگ اتشزنه سیاه
igneous rock	سنگ اذرین
igneous rock	سنگ خروجی
igneous rock	سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
eruptive rock	سنگ خروجی
layer of rock	لایه سنگی
mantle rock	سنگپوش
phosphate rock	سنگ فسفات
broken rock	صخره
rock candy	تبرزد
rock candy	نبات
rock brake	بسفایج معمولی
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
rock bound	دشوار
rock bound	دیریاب
rock bound	محاط بصخره
rock bound	سنگ بست
rock bound	خاره بست
rock facing	سنگریز حفافتی
layer of rock	طبقه سنگی
rock work	خاره یا صخره مصنوعی
to rock the boat <idiom>	گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
rock-hard	بینهایتسخت
rock-climbing	صخرهنوردی
rock-climber	صخرهنورد
rock pool	استخرکوچک
rock music	موسیقیRock
As firm as a rock .	به محکمی آهن ( سنگ )
rock step	پایهصخرهای
rock basin	حوضهرودصخراهای
almond rock	گزبادامی
rock gardens	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock garden	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
as steady as a rock <idiom>	مثل کوه [استوار و ثابت]
rock the boat <idiom>	واژگون کردن
To stand like rock .	مانند کوه ایستادن
It is as hard as rock.	مثل سنگ سفت است
rock'n'roll	رقص راک اندرول
rock'n'roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock and roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock salt	نمک سنگی
rock and roll	رقص راک اندرول
impervious rock	تختهسنگغیرقابلنفوذ
rock work	کوه مصنوعی
under szturated rock	سنگ زیر اشباع
to stumble against a rock	گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
bed rock	سنگ کف
bed rock	سنگ مادر
to rock to sleep	خواب کردن
to rock to sleep	جنباندن
bituminous rock	سنگ قیری
rock work	دیوار کوه نما
vitreous rock	سنگ شیشه نما
volcanic rock	سنگ خروجی
bottom cushion	نقطهاحتیاط
to knock the bottom out of	باطل کردن
furnace bottom	کف کوره
from the bottom of the heart	ازته دل
flat bottom	ته پهن
to bottom a chair	ته انداختن بصندلی
bottom drawer	وسایلیدختریبرایجهازشجمعکند
from the bottom of one's heart <idiom>	از اعماق وجود
hit bottom <idiom>	خیلی پست
bottom face	ازنگاهپایین
double bottom	ته دولا
detachable bottom	کف قابل تفکیک
bottom pocket	سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
to knock the bottom out of	خنثی کردن
to knock the bottom out of	بی اثرکردن
He is at the bottom of the class.	اوشاگرد آخر کلاس است
bottom cylinder	نقطهسیلندر
bottom deck	کفسطح
bottom deckboard	تختهکفعرشه
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
bottom stair	پلهپایین
From the bottom of my heart.	از ته دلم
bottom road	راهزیرین
in bottom of bag	درته چنته
to knock the bottom out of	رد کردن
Your name was at the bottom of the list	اسمتان ته فهرست بود
bottom ring	حلقهزیرین
bottom of the pool	تهاستخر
bottom bouncing	ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
bottom hole	سوراخ اصلی
bottom ice	یخ کف دریاچه یا رودخانه
bottom layer	لایه مشترک
bottom level	تراز کف
before bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
bottom mine	مین شناور عمقی
bottom line	طناب زیرین
bottom mine	مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
bottom fauna	ته زی
bottom die	حدیده تحتانی
bottom line	طناب زیر بدنه
bottom bounce	انعکاس از کف دریا
bottom boom	قلاب سرد کل
bottom cast	از زیر ریختن
bottom width	ستبرای پایه
bottom board	تخته کف
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
bottom chord	قلاب سر دکل
bottom blow	شیر ته دیگ بخار
bottom plate	صفحه مبنا
bottom boom	بازوی متحرک جراثقال
bottom slide	لغزنده زیرین
bottom sweep	مین روبی از کف دریا
bottom sweep	مین جمع کنی از کف دریا
bottom time	مدت ماندن غواص در زیر اب
bottom up method	ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
bottom up programming	ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
after bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
bottom up technique	روش اجرا از پایین به بالا
bottom pour	از زیر ریختن
bottom roll	غلطک ماتریسی
bottom rig	وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
bottom profile	نمایه بستر
bottom width	عرض بستر عرض کف
bottom rail	پاسار
bottom reverberation	انعکاسهای کفی
bottom run	قشر ریشه
natural rock asphalt	سنگ قیر
bed rock ledge	لایه سنگی کف بستر
zone of rock fracture	ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
zone of rock flowage	منطقه سنگهای روان
sluiced rock fill	سنگریز ابپاشی شده با فشار
to make the party rock	جشن را گرم کردن
rock fill dam	سد سنگی
rock fill dam	سد سنگریز