Dictiornary-Farsi | shock waves | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 129 (8 milliseconds)

English	Persian
shock waves	موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock waves	موج ضربت
shock waves	موج ضربه
shock waves	موج ضربهای


Other Matches

waves	حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves	موج
new waves	نیوویو
waves	خیزاب
waves	فر موی سر دست تکان دادن
waves	موجی بودن موج زدن
waves	هیجان
waves	موج رادیویی
waves	موج زدن
electromagnetic waves	امواج الکترومغناطیسی پرتوهای الکترومغناطیسی
electromagnetic waves	امواج الکترومگنتیک
brain waves	امواج مغزی
assault waves	امواج هجومی نفرات و وسایل
assault waves	موجهای هجوم
tidal waves	موجهای پس از زمین لرزه
tidal waves	امواج جزرومدی
bed waves	موج بستر
crashing waves	امواج خروشان
electromagnetic waves	امواج الکترومغناطیسی
gravitational waves	امواج گرانشی
train of waves	قطار موج
thermal waves	امواج گرمایی
the waves of the sea	خیزابهای دریا
the waves of the sea	امواج دریا
radio waves	امواج رادیویی
metric waves	موجهای متری
incoherent waves	امواج همدوس
hertzian waves	امواج هرتز
ground waves	امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
ground waves	امواج زمینی
gravity waves	امواج ثقلی
gravitational waves	امواج جاذبه
make waves <idiom>	ایجاد دردسر
sound waves	موج صوتی
sound waves	صوت
The waves were mountain - high .	موجها با ندازه یک کوه بودند ( خیلی بلند )
The infantry attacked in waves .	پیاده نظام بصورت موج ( موج) وار حمله کرد
visualization of seismic waves	تجسمارتعاشاتزمینلرزه
transcription of seismic waves	آوانویسیارتعاشزمینی
detection of seismic waves	ردیابامواجمرتعش
amplification of seismic waves	تقویتکنندهامواجمتزلزل
the waves beats or the shore	امواج به ساحل می کوبد
deep water waves	موجهای زیرابی
shock	ضربت
shock	صدمه ضربت
shock	تصادم
shock	حمله غافلگیرانه
shock	ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock	ضربه تکان
shock	خرمن
shock	توده
shock	تشنج سخت
shock	ضربت سخت
shock	تصادم تلاطم
shock	لطمه
shock	هراس ناگهانی
shock	هول
shock	تکان
shock	صدمه
shock	توده کردن
shock	خرمن کردن
shock	تکان سخت خوردن
shock	ترساندن
shock	ضربه
shock	سراسیمه کردن
shock	شوک
shock	حمله عصبی
shock	دچارهراس سخت شدن
shock	ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shock	هول وهراس پیدا کردن
shock	تکان دادن
shock hazard	خطر تماس
shock front	جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shock head	دارای موی فراوان
shock headed	انبوه گیسو دارای موی فراوان
shock concrete	بتن ضرب دیده
shock concrete	بتن ضربهای
shock action	عمل شوک
shock action	غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action	عمل غافلگیری
shock therapy	درمان با ضربه برقی
shock absorber	کمک فنر
shock absorber	تکانگیر
shock inducer	دستگاه ضربه زن
shock point	نقطه ایجاد زلزله
shock tactics	انجام کاریباسرعتوباخشونت
culture shock	کوبهی فرهنگی
culture shock	ضربهی فرهنگی
to sustain a shock	ضربت خوردن وپایداری کردن
to sustain a shock	تکان خوردن ونیفتادن
shock head	انبوه گیسو
thermal shock	تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
shock troops	واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
shock wave	موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock troops	گروه حمله
shock troops	گروه تهاجمی
shock proof	ضد ضربه
shock troops	یکان ضربت
shell-shock	روان رنجوری جنگ
shock absorbers	ضربه گیر
shock absorbers	ضربه پذیر
electric shock	شوک الکتریکی
electric shock	ضربه برقی
shock wave	موج ضربت
shock wave	موج ضربه
shock wave	موج ضربهای
shell shock	روان رنجوری جنگ
shell shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
color shock	ضربه رنگ
condensation shock	چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
shock absorber	ضربه پذیر
shock excitation	تحریک ضربهای
shell-shock	اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shock absorber	ضربه گیر
electroconvulsive shock	ضربه برقی تشنج اور
shock absorbers	کمک فنر
shock absorbers	تکانگیر
future shock	اضطراب دگرگونی
hydraulic shock absorber	کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic shock absorber	ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic shock absorber	ضربه گیر روغنی
oblique shock wave	موج ضربهای مایل
normal shock wave	موج ضربهای عمود
insulin shock therapy	درمان با ضربه انسولین
detached shock wave	موج ضربهای منفصل