Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English
Persian
sibilline books
کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
Other Matches
sibilline
غیبی
sibilline
الهامی
many books
کتابهای بسیار
many books
چندین کتاب
one for the books
<idiom>
چیز غیر عادی
to keep books
دفترداری کردن
keep books
دفترداری کردن
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
i have as many books as you
هر چند
i had many books he had none
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
my other books
کتابهای دیگر من
our books
کتابهای ما
our books
کتابهامان
the two books are a like
با هردو یک جور معامله کردم
these books are their
این کتابهامال ایشان است
those books are yours
ان کتابها
those books are yours
مال شما است
various books
کتابهای گوناگون یا مختلف
keep books
<idiom>
he took to books
زدبکتاب
books
درکتاب یادفترثبت کردن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
books
دفتر
books
شماره بازیگرخطاکار
books
ثبت کردن
books
کتاب
books
مجلد دفتر
f. of books
مایل به کت اب
books
فصل یاقسمتی از کتاب
d.'s books
ورق
books
رزرو کردن توقیف کردن
books
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
f. of books
عاشق کتاب
log books
رخداد نامه
to be in ones good books
موردالتفات کسی بودن
log books
رخداد نگاشت
log books
دفتر رخدادهای روزانه
comic books
کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books
کتاب کاریکاتور
phone books
کتاب راهنمای تلفن
to borrow up to ... books
تا...
[مدتی]
کتاب قرض گرفتن
hit the books
<idiom>
برای کلاس آماده شدن
Enter it in the books .
آنرا دردفاتر وارد کنید
To cook the books.
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Stackup the books.
کتابهارا روی هم بچین
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
My books are all scattered.
کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
telephone books
راهنمای تلفن
telephone books
دفتر تلفن
phone books
دفتر حاوی شمارههای تلفن
lodge-books
کتاب مقررات معماری
to be in ones black books
مغضوب کسی واقع شدن
sacred books
کتابهای مقدس
leave your books w me
درنظر
leave your books w me
برای
leave your books w me
پیش
books of this type
این نوع کتابها
collecting books
وصول مطالبات
inspired books
کتابهای الهام شده
i owe for all my books
پول همه کتابهای خود راقرض کردم
heretical books
کتب ضلاله
heretical books
کتب ضلال
list of books
فهرست یا صورت کتابها
talking books
صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
prayer books
دعانامه
the books that you bought
کتابهایی که شما خریدید
the books hereof
کتابهای این کتابخانه
sacred books
کتب مقدسه
prayer books
کتاب نماز
prayer books
نماز نامه
cash books
دفتر نقدی
the desk is piled with books
میز از کتاب انباشته شده است
the desk is piled with books
کتابهادر روی میزانبوه شده اند
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
coffee-table books
کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
the fire books of moses
اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
Put the books back on the shelf.
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com