Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English
Persian
sill of frame
آستانهقاب
Other Matches
sill
تیغک
sill
قرنیز کف پنجره
sill
برامدگی دریایی
sill
پشته زیردریایی
sill
کف درگاه
sill
استانه
sill
پایه
sill
تیر پایه استانه در
sill
تیر کف
sill
گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sill step
پلهآستانه
sill of a dock
سد حوض دریایی
sill rail
ریلپایه
sill plate
صفحهپایه
sill beam
تیر درگاه
window-sill
لب پنجره
window-sill
تختهی زیر پنجره
ground sill
پایهیزمینه
mud sill
کلاف
sill beam
تیرک استانه
sill of a dock
ستون مدخل حوض دریایی
sill=threshold
استانه
mud sill
ته بندی
window-sill
هرهی پنجره
mud sill
پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
internal window sill
کف پنجره داخلی
window sill brick
اجر کاردی
window sill brick
هره
trapezoidal end sill
استانه پایاب ذوذنقهای
embaded sill beam
تیرک توکار استانه
frame up
دسیسه
K-frame
قاببصورتحرفk
frame up
توط ئه
frame up
دوز وکلک
saw frame
کمان اره
to frame someone
کسی بیگناه را متهم کردن
ox frame
قابی که گوشههای چلیپایی دارد
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
frame
چهارچوب
frame
چارچوب
frame
قواره
frame
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
frame
باربست
frame
سازه
frame
قاب کادر
frame
دنده عرضی
frame
شاسی
frame
صحنه
frame
پاپوش درست کردن
frame
قاب کردن قاب گرفتن
frame
چارچوب گرفتن طرح کردن
frame
تنظیم کردن
frame
بیان کردن
frame
فرمول
frame
قاعده
frame
منطق اسکلت
frame
ساختمان
frame
چهارچوب تنه
frame
بدن
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
frame
فریم
frame
استاتور استخوان بندی
frame
هیکل حالت موقتی
frame
قاب کردن
frame
کنترل هایی
frame-up
توط ئه
frame
1-فضایی روی نوار مغناطیسی برای یک کد حرف . 2-بسته داده ارسالی حاوی اطلاعات کنترلی و مسیر
frame
و مرز اطراف فضای پنجره
frame
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
frame
قاب چارچوب کمان
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
frame
قاب
frame-up
پرونده سازی
frame
کالبد
frame
تنه
metal frame
قالبفلزی
burner frame
سوخت
burner frame
قالب
adjustable frame
چهارچوب قابل تنظیم
two light frame
پنجره دوچشمه
two light frame
پنجره دو قلو
frame agreement
توافق اولیه
time frame
مدت لازم
time frame
چارچوب زمانی
box-frame
قاب صندوقی
cold frame
سرما دورکن
freeze-frame
قاب ایستا
door-frame
چارچوب در
freeze-frame
قاب ایستایی
frame push
اهرم فشاردهنده
frame of mind
حالتذهنیفرد
timber frame
قالبچوبی
track frame
قالبشیار
vertical frame
قالبعمودی
walking frame
قالبچهارپا
web frame
قالبشبکهای
wire frame
قالبفلزی
climbing frame
وسیلهایمخصوصبازیکودکان
warp frame
قاب چله
sash frame
حمایلقاب
frame stile
قالبنردبانی
frame agreement
چهارچوب توافق
[حقوق]
head of frame
سرقاب
warping frame
قالبپیچنده
overhead frame
قالببالایسر
portal frame
قالبدرگاهی
roller frame
قالبدورانی
to frame an answer
پاسخی را طرح کردن
frame of reference
چهارچوب داوری
door frame
چارچوب در
frame antenna
انتن چارگوش
frame frequency
بسامد صحنه
frame house
خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
frame of an apparatus
شاسی
frame of hachsaw
کمان اره چکی
frame of hachsaw
کلاف اره چکی
frame partition
جداگر سازه دار
frame partition
تیغه تیرپایهای
frame partition
تیغه قالبی
frame work
چهارچوب
distribution frame
مقسم
claim frame
فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
frame-ups
پرونده سازی
frame-ups
توط ئه
window frame
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
bar frame
تیرک قاب
base frame
چهارچوب زیر دستگاهها
beacon frame
فرم مخصوص در پروتکل FDDI که پس از توقف در شبکه ارسال میشود
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
c frame press
پرس با قالب "سی " شکل
casement frame
قاب بازشو
chassis frame
چارچوب شاسی
full frame
قاب کامل
pack frame
کوله پشتی زین دار
page frame
قالب صفحه
page frame
قاب صفحه
space frame
قاب سه بعدی
crane frame
چارچوب جرثقیل
reference frame
دستگاه مقایسهای
provisional frame
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
picture frame
قاب عکس
piling frame
داربست
open frame
هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
mirror frame
جعبه اینه
plan frame
چارچوب برنامه
to connect to frame
اتصال به بدنه
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
machine frame
چارچوب دستگاه
magnet frame
یوغ اهنربایی
main frame
کامپیوتر بزرگ
mast frame
قاب چهارگوش
spinning frame
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
wire frame model
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد
wood frame construction
ساختمان با استخوانبندی چوبی
track roller frame
قالبگردندهشیاردار
intermediate distribution frame
مقسم میانی
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
gap frame press
پرس "سی " شکل
micro to main frame
پیوند ریزکامپیوتر و کامپیوتربزرگ
locomotive frame drilling machine
دستگاه مته چارچوب لوکوموتیو
middle rial of door frame
قیدچه
double frame hobbing machine
دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
frame of mind (good or bad)
<idiom>
top and bottom rail of door frame
پاسار
sewing: sewing frame
ماشیندوخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com