English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 175 (2 milliseconds)
English Persian
window-sill هرهی پنجره
window-sill لب پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
Other Matches
window sill brick اجر کاردی
internal window sill کف پنجره داخلی
window sill brick هره
sill قرنیز کف پنجره
sill تیغک
sill پشته زیردریایی
sill کف درگاه
sill گسله بستری دارای استانه یاپایه نمودن
sill برامدگی دریایی
sill تیر پایه استانه در
sill استانه
sill پایه
sill تیر کف
sill of a dock ستون مدخل حوض دریایی
sill rail ریلپایه
sill step پلهآستانه
sill of frame آستانهقاب
mud sill ته بندی
mud sill پایه تبر پی استوانهای که در گل فرو می کنند
sill plate صفحهپایه
sill beam تیرک استانه
sill beam تیر درگاه
sill=threshold استانه
sill of a dock سد حوض دریایی
ground sill پایهیزمینه
mud sill کلاف
embaded sill beam تیرک توکار استانه
trapezoidal end sill استانه پایاب ذوذنقهای
window پنجره دار کردن
window ویترین دریچه
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
window روزنه
by the window کنار پنجره
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
window پنجره
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window مشابه 10682
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window بیوه زن
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window-sills هرهی پنجره
lancet window پنجره نوک تیز
window-sills لب پنجره
screen window پوششپنجره
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shade کرکره
window shade پرده
worksheet window پنجره صفحه کاری
pylon window قسمتبازبرج
casement window پنجرهیلولایی
basement window پنجرهزیرزمین
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
landing window پنجرهفرود
observation window پنجرهدیدهبانی
panoramic window پنجرهوسیع
playing window پنجرهنمایش
window-sills تختهی زیر پنجره
protective window پنجرهحفافتی
louvred window پنجرهیروزنهدار
sliding window پنجرهمتحرک
chicago window پنجره شیکاگویی
compss-window پنجره کنسولی
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window پنجره نیم دایره
double window پنجره دو جداره
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cabinet-window ویترین
biforate window پنجره دودر
bay-window شاه نشین
types of window انواعپنجره
balanced window پنجره چرخان
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
window-pane جام پنجره
active window پنجره فعال
balance window پنجره چرخان
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
child window پنجرهای در پنجره اصلی
lattice window پنجره مشبک
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window شاه نشین نیم گرد
window-frame قاب پنجره
window frame قاب پنجره
window-boxes قاب پنجره
lattice window شباک
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window پنجره پیش امده
bay window پیش امدگی ساختمان
bay window شاه نشین
French window اقشقشه
French window درپنجرهای
sash window پنجره کشویی
sash window اروسی
bow window پنجره قوسی
bow window پنجره پیش امده کمانی
window box قاب پنجره
window-box قاب پنجره
continuous window پنجره سراسری
splitting a window تقسیم بندی پنجره
pivoting window پنجره گردان
pivoting window پنجره محوری
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
three panes window پنجره سه لنگه
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
text window پنجره متن
stormproof window پنجره ضد طوفان
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
skylight window کتیبه
skylight window خفنگ
split window پنجره تقسیم بندی شده
three panes window پنجره سه چشمه
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
dormer window پنجره شیروانی
oval window روزنه بیضی
round window روزنه گرد
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
window-panes جام پنجره
inactive window پنجره غیرفعال
window regulator وسیله تنظیم پنجره
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
window leaf لنگه پنجره
window dress بنمایش گذاشتن
window dress پشت ویترین گذاشتن
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cross bar of window الت پنجره
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
middle lintel in window کمرکش پنجره
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window الت وسطی پنجره
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com