Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 52 (1 milliseconds)
English
Persian
spinning factory
کارخانه نخ ریسی
Other Matches
spinning
پرتاب نخ و قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spinning
نخریسی
spinning
ریسندگی
spinning
کارخانه نخریسی
spinning
نخ ریسی
spinning
چرخش
[گردش]
[دوران ]
ex factory
تحویل در کارخانه
factory
ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factory
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory
مرکز تولید
factory
کارخانه
spinning wheel
چرخ نخ ریسی
spinning wheel
چرخ طیار
spinning wheel
دوک نخ ریسی
spinning rod
چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
spinning test
تست ویژگیهای چرخش هواپیما
spinning charge
بار چرخان
spinning frame
چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
cotton spinning
نخ ریسی
spinning wheel
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
fine spinning
ریسندگی نخ های ظریف
spinning wheels
چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheels
چرخ طیار
spinning wheels
دوک نخ ریسی
spinning wheels
چرخ نخ ریسی
spinning wheel
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
spinning jenny
نخ ریس
spinning reel
قرقره چرخان ماهیگیری
factory ship
قایقبزرگومجهزبرایماهیگیری
factory farming
یکجورسیستممزرعهداریکهدرآنبهحیواناتغذایمخصوصدادهمیشودتاسریعتررشدکنند
bomb factory
مکانغیرقانونیساختبمب
factory rugs
فرش ماشینی
factory-spun
نخ کارخانه ای
factory-spun
نخ ماشین ریس
factory floor
بخشکارگریکارخانه
factory production
تولید کارخانهای
factory order
سفارش ساخت
factory economy
اقتصاد کارخانهای
factory system
نظام کارخانهای
factory team
تیم کارخانه اتومبیل سازی
pottery factory
کارخانه چینی سازی
factory chimney
دودکش کارخانه
cotton factory
کارخانه نخ ریسی
car factory
کارخانه خودروسازی
spinning band column
ستون نوار چرخان
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
Its no joke running a factory .
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
open-face spinning reel
نخریسی
open-face spinning reel
فضایبازقرقره
computer aided factory management
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com