Dictiornary-Farsi | tail between one's legs | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 180 (8 milliseconds)

English	Persian
tail between one's legs <idiom>	احساس شرمندگی


Search result with all words

He came back with his tail between his legs.	دست از پ؟ درازتر برگشت
Other Matches

tail to tail polymer	بسپار دم به دم
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
legs	ساق مثلث قائم الزاویه
legs	دوندگی کردن
legs	پا زدن
he is on his last legs	در دم واپسین زندگی است
legs	پاچه شلوار
legs	پا پاچه
legs	خط واصل بین دو نقطه شاخه
legs	شاخه مسیر حرکت
legs	قسمتی از مسابقه
he is on his last legs	پایش لب گوراست
legs	مسافت طی شده قایق در یک دور
legs	ساق
legs	مسیر ممکن در یک تابع
legs	ران
legs	ساقه
legs	پایه
to have the legs of	تندتر رفتن از
to have the legs of	پیش افتادن از
legs	ساق پا قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپ زدن و محدوده اطراف او
to take to one's legs	ریختن
he is on his legs	کارش دایراست
he is on his legs	از بستربرخاسته است
he is on his legs	بر پا ایستاده است
legs	بخش قسمت
he is on his last legs	کار وبارش خوب نیست
legs	ساق پا
thoracic legs	پایچسبیدهبهقفسهسینه
red legs	نام چندجورپرنده که پاهای قرمز دارند
sheer legs	یکجور جرثقیل
he walked me off my legs	مراخسته کرد
shear legs	جرثقیل پایه دار
to stretch one's legs <idiom>	خستگی درکردن
sheer legs	سه پایه
sea legs	شاخههای مسیر حرکت ناو
peg-legs	پای ساختگی
peg-legs	پای چوبی
to stretch one's legs	برای ورزش راه رفتن
with the legs crossed	چهارزانو
to stand on one's own legs	متکی بخود بودن
to fall on one's legs	از دشواری رها شدن
peg-legs	دارای پای مصنوعی
sheer legs	ماچونه
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs .	میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
She has long and shapely legs .	ساق پاهای کشیده وخوش ترکیبی دارد
daddy-long-legs	بابا لنگ دراز
daddy-long-legs	رجوع شود به fly crane
ido not feel my legs	نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
Stretch your legs according to your coverlet . <proverb>	پایت را به اندازه گلمت دراز کن .
I had pins and needles in my legs.	ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
My legs fell asleep [are numb] .	ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
tail on	کشیدن طناب
tail away	کم شدن
tail away	ول شدن
tail away	عقب افتادن
tail on	طناب را بکشید
tail	کد کنترل برای ارسال سیگنال در انتهای پیام
tail	ته
tail	قسمت عقب اسکی
tail	قسمت عقبی تخته موج
tail	واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail	دم
tail	داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail	دامنه
tail-off	کاهشتدریجیدرارزش
tail	دنباله
tail	عقب
tail	تعقیب کردن
tail	دم یک لولا
turn tail	گریختن
tail race	کانال هدایت اب از توربین به خارج
to turn tail	پشت کردن
to turn tail	گریختن
to tail to the tide	باجزرومد حرکت کردن
to tail in a timber	یک سرتیری رادرتوی دیوارقراردادن
tail wind	باد دم
tail wind	بادوزان درعقب هواپیما
tail skid	قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
tail rotor	رتور دم
turn tail	پشت کردن
vertical tail	دم قائم
shirt-tail	خویشاوند دور
T-tail unit	بخشدم تیشکل
tail assembly	قسمتهایدم
tail comb	شانهدم دار
tail edge	نوکلبه
tail feather	پردم
tail of helix	لایهبیرونی
tail pole	کابلخارجی
shirt-tail	قوم و خویش دور
shirt-tail	اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail	بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
head or tail	شیر یا خط
beaver tail	نوعی کاشی
cable tail	انتهای سیم
shirt-tail	ته پیراهن
turn tail <idiom>	فرار از خطر یا مشکل
under tail covert	زیردم نهان
tail planes	سطوح دم
tail lights	چراغ عقب ماشین
fee tail	تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
fee tail	برسد
fee tail	تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
fish tail	مانند دم ماهی
heir in tail	وارث دارایی حبس شده
land tail	باقیمانده زمینی یکان
land tail	بنه زمینی
cats tail	پته لویی
mare's tail	هپوریس رسمی
rat tail	دم موشی
rat's tail	یکجور سوهان کوچک گرد
sea tail	دنباله دریایی یکانهای هوارو
fan tail	کبوتر چتری
fan tail	دم چتری
boat tail	پاشنه قایق
boat tail	دم قایق
butterfly tail	دم پروانهای
vee tail	دم پروانهای
cat tail	پته لویی
cotton tail	خرگوش امریکایی
cow's tail	دم گاوی
cow's tail	انتهای طناب
draggle tail	زن شلخته
tail light	چراغ عقب ماشین
draggle tail	دارای دامن کثیف والوده
dragons tail	نقطه اعتدال خریفی
sea tail	بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
tail cone	دنباله مخروطی
tail piece	سیم گر
tail male	اسب نر از اجداد اسب مسابقه
tail end	قسمت انتهایی
tail load	بار دم
tail end	قسمت نهایی انتها
tail end	دنباله
tail lamp	چراغ عقب اتومبیل
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
tail female	مادیان از اجداد اسب مسابقه
tail fin	باله دم ماهی
tail fin	تیغه دم
tail gates	دریچههای قسمت انتهائی سد
tail drain	نهرچه ابهای مازاد
tail group	مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
tail block	قرقره طناب دار
tail block	قلاب عقب هواپیما
tail pipe	لوله اگزوز
tail piece	زه گیر ارایش ته فصل
tail boom	پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
tail coat	جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
tail clusters	ابگیرهای مجتمع
tail drain	نهر زهکش
(can't) make head nor tail of something <idiom>	فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
He cracks walnuts with his tail . <proverb>	با دمش گردو مى شکند .
Unless the dog is trodden on the tail , it will no. <proverb>	تا پا روى دم سگ نگذارى گاز نمى گیرد .
pig tail of brush	سیم زغال
brush pig tail	سیم زغال
long tail liability	تعهد طولانی مدت
A cow without horns and tail. <proverb>	گاو بى شاخ و دم .
the fat tail of a sheep	دنبه گوسفند
tail setting angle	زاویه نصب دم
swallow tail coat	جامهای که پشت ان مانند دم چلچله چاک خورده
swallow tail coat	جامه شب
rat tail file	سوهان دم موشی
rat tail file	سوهان گرد
tail pipe extension	لولهکابلخرطومی
head to tail polymer	بسپار سر به دم
triple tail unit	تختهدم سهپرده
tripod tail support	حافظسهپایه
upper tail covert	دم نهانفوقانی
The dog was wagging its tail .	سگ دمش را تکان می داد
To twist the lions tail .	با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
in two shakes of a lamb's tail <idiom>	باسرعت
to nick a horse's tail	بیخ دم اسب را چاک زدن برای اینکه دم خود را بلند نگاه دارد
anti-torque tail rotor	دم چرخانضدلفزش
fuselage-mounted tail unit	بخشدم نصبشدهبهبدنه
My ass never had a tail from the time it was a foa. <proverb>	خر ما از کرگى دم نداشت .
fin-mounted tail unit	بالسوارهرویدم
To turn tail . To show a clean pair of heels .	فرار را بر قرار ترجیح دادن