English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
Search result with all words
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
liberal ازادی خواه زیاد
liberal ازادی
liberal ازاداندیش
liberal وافر سخی
liberal جالب توجه
liberal روشنفکر
liberal دارای سعه نظر
liberal نظر بلند
liberal ازاده
liberal ازادیخواه
liberal عضو حزب ازادیخواه
liberal <adj.> دست و دلباز
liberal gift بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
liberal interpretation تفسیر ازاد
Liberal Democrat لیبرالدموکرات
liberal school مکتب اقتصادی کلاسیک
liberal socialism سوسیالیسم ازاد
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
liberal arts علوم سبعه
liberal arts علوم انسانی
liberal art فنون ذوقی
liberal art هنرها یا فنون ازاد
liberal school مکتب ازادی اقتصادی
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party طرف مخالف
the a party مدعی خصم
third party شخص ثالث
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
party مهمانی
party طرف یارو
party طرف شریک
party هیات
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party عده نظامی
party گروه
party طرفدار
party پارتی متخاصم
party بزم
party دسته
party دسته همفکر
party تیم
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party قسمت
party مهمانی دادن یارفتن
party بخش
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party گروه تعمیرات
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
reconnaissance party قسمت شناسایی
raiding party قسمت مامور کمین
rear party قسمت عقبه
reconnaissance party گروه شناسایی
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
permanent party پرسنل دایمی
party to a suit متداعی
mistaken party اشتباه کننده
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
party coloured رنگارنگ
party coloured ابلق
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet دست انداز مشترک
party to a transaction متعامل
rear party عقب دار
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a lawsuit خصم
party to a suit طرف دعوی
minor party حزب اقلیت
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
search party دستهی جستار گرد
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to join a party عضو حزبی شدن
search party گروه پیگرد
third party insurance بیمه شخص ثالث
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
supply party گروه تدارکات
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
party politics حزب بازی
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
winning party محکوم له
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
thrid party شخص ثالث
third party vendor فروشنده دسته سوم
to throw a party مهمانی دادن
party line خط دستهای
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
the offending party متخلف
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
an eveing party شب نشینی
evening party شب نشینی
Conservative Party حزب محافظه کار
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beaching party گروه پیاده شونده
tea party مهمانی چای
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
tea party عصرانه چای
cable party گروه لنگر
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
party wall دیوار مشترک
party lines خط خصوصی تلفن
party lines خط مشترک
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
party lines مرز مشترک
boarding party تیم تفتیش
party lines خط دستهای
garden party گاردن پارتی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house-party مجالس خانگی
injured party طرف صدمه دیده
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
injured party طرف خسارت دیده
major party حزب اکثریت
Labour Party حزب کارگر
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
head's party گروه نظافت
intervance of third party ورود ثالث
landing party گروه اب خاکی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
liberty party حزب ازادی
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
working party گروه کار
losing party محکوم علیه
losing party دادباخته
boarding party گروه پژوهش
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
fire party تیم اطفای حریق
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact party گروه تماس
coleague in a party هم مسلک
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره دربست
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
contracting party طرف قرارداد
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
labor party حزب کارگر
party walls دیوار مشترک
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
democratic party حزب دمکرات
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
to make the party rock جشن را گرم کردن
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
demolition firing party گروه مسئول تخریب
damage control party گروه اسیب گیر
the deceived party in a transaction مغبون
camp color party گروه پرچم
camp color party دسته پرچم یورتچی
acid house party نواخته میشود
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
party against whom a protest is made واخوانده
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
party against whom a protest is made معترض علیه
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com