Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (8 milliseconds)
English
Persian
timer socket
[پریز زمان سنج]
Other Matches
socket
[wall socket]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
socket
[wall socket]
پریز روی دیوار
socket
[wall socket]
پریز دیواری
timer
همزمانساز
old-timer
کهنه کار
timer
کسی که وقت را نگه می دارد ساعت
old-timer
قدیمی
timer
زمان سنج
timer
وقت نگهدار هر راننده
timer
وقت نگهدار
old timer
کهنه کار
timer
زمان گیر
timer
تایمر
timer
وسیلهای که مدت زمان کامل شدن یک عمل را ضبط میکند
old timer
قدیمی
timer
زمان بند
He is an old – timer at this club .
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
automatic timer
زمان سنج خودکار
timer switch
کلید زمانی
full timer
شاگردتمام روز
full timer
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
short timer
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
small timer
ادم بی اهمیت
self-timer indicator
تنظیمگراتوماتیک
kitchen timer
زمانسنجآشپزخانه
synchronous timer
تایمر سنکرون
timer switch
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
enlarger timer
وسیلهزماندار
egg timer
زمانسنجپختتخممرغ
assistant timer
زمانکمکی
reaction timer
زمان سنج واکنش
half timer
شاگردیکه درنیمی ازوقت خوددرس میخواندودرنیمه دیگرکارمیکند
ignition timer
چکش برق
internal timer
زمان سنج داخلی
interval timer
شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
interval timer
زمان سنج فاصله
part-timer
فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
egg-timer
زمانگیر جوششتخممرغ
clock timer
زمانموردنظر
socket
سرپیچ
socket
جا
socket
پایه
socket
[سرپیچ خانه]
socket
پریز برق
socket
محل اتصال برق
socket
بست لوله
socket
مادگی
socket
کام
[سقف دهان]
socket
[در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
socket
کاسه چشم
socket
گوده حدقه
socket
جای شمع
socket
بوشن
socket
پریز
socket
کاسه
socket
خانه
socket
گوده
socket
[محل اتصال کابل]
socket
موف
socket
[سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
socket
[وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
socket
حفره
socket
سوکت
socket
مفصل
socket
کاسه بندگاه
socket
دو راهی لوله
probe socket
[سوکت پروب]
[الکرونیک و کامپیوتر]
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
external socket
پریز بیرونی
charging socket
حفره جا شارژر
socket box
جعبه پریز
network socket
سوکت شبکه
[کامپیوتر]
The socket is broken.
پریز برق شکسته است.
network socket
پریز شبکه
[کامپیوتر]
three-pin socket
[سرپیچ سه سر]
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
power socket
پریز برق
eye socket
کاسه چشم
input socket
ساکت ورودی
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
fuse socket
پایه فیوز
fuse socket
سوکت فیوز
flush socket
[پریز زیر کار]
earth socket
پریز زمین
drill socket
[مخروطی سه نظام مته]
bulb socket
سرپیچ لامپ
bell socket
تبدیلی
socket putty
[بطانه دو راهی لوله]
angle socket
سرپیچ عمودی
eye socket
[خانه چشم]
lamp socket
سرپیچ
socket pipe
لوله مفصلی
utensil socket
[پریز دستگاه برقی]
wafer socket
[پریز صفحه ای]
socket coupler
پریز اتصال
plug socket
پریز
plug and socket
دوشاخه و پریز
wall socket
پریز دیواری
wall socket
پریز روی دیوار
spade socket
[سوکت بیلی شکل]
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
spigot and socket joint
اتصال مفصلی
ball and socket joint
مفصل ساچمه ای
keyless lamp socket
[سرپیچ بی کلید]
numeric coprossor socket
[پریز کمک پردازنده عددی]
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
point
[wall socket]
[British]
پریز
[الکترونیک یا مهندسی برق]
point
[wall socket]
[British]
پریز دیواری
point
[wall socket]
[British]
پریز روی دیوار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com