English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
Search result with all words
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
Other Matches
What is good for the goose is good for the gander . One cant apply double standards . یک بام ودو هوانمی شود
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
HE is good at math. He has a good head for figures. حسابش ( ریاضیات ) خوب است
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
books فصل یاقسمتی از کتاب
books مجلد دفتر
books کتاب
books درکتاب یادفترثبت کردن
he took to books زدبکتاب
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
books شماره بازیگرخطاکار
books دفتر
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
these books are their این کتابهامال ایشان است
those books are yours ان کتابها
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
those books are yours مال شما است
i have as many books as you هر چند
books ثبت کردن
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
my other books کتابهای دیگر من
keep books <idiom>
f. of books عاشق کتاب
many books کتابهای بسیار
many books چندین کتاب
f. of books مایل به کت اب
books رزرو کردن توقیف کردن
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
to keep books دفترداری کردن
keep books دفترداری کردن
d.'s books ورق
our books کتابهای ما
our books کتابهامان
log books رخداد نگاشت
log books دفتر رخدادهای روزانه
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books کتاب کاریکاتور
lodge-books کتاب مقررات معماری
leave your books w me درنظر
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
collecting books وصول مطالبات
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
telephone books راهنمای تلفن
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
telephone books دفتر تلفن
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone books کتاب راهنمای تلفن
log books رخداد نامه
heretical books کتب ضلال
leave your books w me برای
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
prayer books دعانامه
prayer books نماز نامه
prayer books کتاب نماز
inspired books کتابهای الهام شده
cash books دفتر نقدی
books of this type این نوع کتابها
sacred books کتب مقدسه
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
leave your books w me پیش
the books hereof کتابهای این کتابخانه
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
list of books فهرست یا صورت کتابها
heretical books کتب ضلاله
sacred books کتابهای مقدس
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
no new is good new نبودن خبر
much of it was good مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
What is the use ? what good wI'll it do ? فایده اش چیست ؟
so far, so good <idiom> تا حالاهمه چیز روبه راه است
well and good <idiom> رضایت بخش
We've never had it so good. <idiom> وضع [مالی] ما تا حالا اینقدر خوب نبوده است.
good for nothing بی عرضه
particular good عین شخصی
good d. بامدادنیک
good-looking <adj.> خوش قیافه
good f. خوش قلبی
good f. مهربانی
It's good to see you again. خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
of a good d. خوش حالت
no new is good new یارویدادتازه خودیک خبر خوشی است
good for nothing بی مصرف
good for nothing بی ارزش
good d. صبح شما بخیر
good look خوش نما
for good <idiom> برای همیشه ،پایدار
good will سرقفلی
good will حق کسب و پیشه وتجارت
to come to good نتیجه خوب دادن
in good f. نیت پاک
to come to good عاقبت بخیرشدن
to come to good راست امدن
of a good d. خوش مشرب
your is not as good as his مال شما انقدر خوب نیست که مال او
good will میل
good will رضامندی
good will حسن نیت
do someone good <idiom> سود بردن از کسی
it is in good keep انراخوب نگاه میدارند
Go while the going is good . تا فرصت با قی است برو
He went for good. رفت و دیگه نیامد
He is good for nothing. به هیچ دردنمی خورد
What is good enough for others should be good enough for you. خونت که از بقیه رنگین تر نیست
You did well. Good for you. خوب کردی
it is in good keep خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
well and good باشد چه ضرر دارد
good-looking <adj.> خوشرو
do good نیکی کردن
for good برای همیشه
good مال منقول محموله
good کالا
by the good of با مساعی جمیله
very good بسیار خوب
good-looking خوش منظر
good-looking شکیل
good-looking زیبا
I'm still not quite sure how good you are. من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
for good بطور قطعی
good a عصر شمابخیر
good-looking خوشگل
good looking خوش منظر
as good as بهمان خوبی
good looking شکیل
good سود مال التجاره
by the good of با کمک
good خوب
good ممتاز ارجمند
do good احسان کردن
good صحیح
do good to others بدیگران نیکی کنید
good پاک معتبر
as good as خیلی خوب
good قابل
come to good نتیجه خوب دادن
good کامیابی
good شایسته
good سودمند مفید
good مهربان
good پسندیده خوش
good نیک
good نیکو
good خیر
good looking زیبا
good looking خوشگل
good-for-nothing حرف مفت
good-for-nothing شخص یا چیز بیمعنی
good سودمند
good اجناس
to look good زیبا بودن
to be good-looking خوشگل بودن
good by خدا حافظ بدرود
good by وداع
good توپ زنده
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
very good خیلی خوب
to look good خوشگل بودن
Good for you دست خوش
good معتبر موجه نسبتا" زیاد
to be good-looking زیبا بودن
good خیر فایده
good جنس
good looks زیبایی
to be up to no good کار بدی [خطایی] کردن
good looks قشنگی
to satnd good بقوت خود باقی بودن
Good night شامگاهان نیکو
with a good grace باحسن نیت قلبا
to p any one's good qualities صفات نیک کسی راستودن
to set a good example سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
we went for a good round گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
we had a good time خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
what a good riddance چه خوب
wage good کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
wage good کالای مزدی
what a good riddance رهاشدیم
too much of a good thing غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
to mark good نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
to mark good بهای کالا را در روی ان نوشتن
take in good part خوب تلقی کردن
social good کالاهای عمومی
social good کالاهای اجتماعی
say a good word for دفاع کردن
say a good word for تعریف کردن
of good quality خوش جنس
Good morning بامدادان نیکو
public good کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
Good morning پگاه خجسته باد
pretty good نه چندان بد
pretty good نسبه خوب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com