English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
to protect home industry صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
Other Matches
protect home judustry حمایت صنایع داخلی از طریق وضع حقوق گمرکی سنگین برواردات
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
The hotel was home from home . هتل مثل منزل خودمان بود ( راحت وکم تشریفات )
Home , sweet home . هیچ کجا منزل خود آدم نمی شود ( ازنظرراحتی وغیره )
protect یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protect نیکداشت کردن نگهداری کردن
protect یچی که از کپی گرفتن از دیسک جلوگیری میکند
protect محل حافظه که قابل تغییر نیست
protect توقف آسیب دیدن چیزی
protect حفافت کردن
protect حمایت کردن
protect حراست کردن
protect حفظ کردن حفافت کردن
protect حفظ کردن
protect در پناه سنگر قرار دادن
protect حفظ
protect محافظت کردن
protect محل حافظه که قابل تغییر یا دستیابی بدون اجازه نیست
protect tab تبمحافظ
protect a bill وجه براتی را تامین کردن
protect a lead بازی محافظه کارانه
protect a player معاف از انتقال
protect bit ذره حفافتی
protect fuse فیوز محافظ
copy protect یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protect یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
write protect قسنت کوچکی در فلاپی دیسک که حرکت داده شود مانع هر گونه نوشتن یا پاک کردن دیسک میشود
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
write protect شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
protect by fuse حفافت با فیوز
write protect tab حفافت دیسک لغزان از نوشته شدن اطلاعات جدید به وسیله یک شکاف که روی دیسک ایجاد میشود
write protect notch شکاف حفافت از نوشتن بریدگی محافظ
file protect ring حلقه حفافت فایل
write protect ring حلقه حفافت از نوشتن
file protect ring حلقه حفافت پرونده
write protect disable بی اثر کردن حفافت در برابرنوشتن
industry صناعت
industry مجاهدت
industry کوشایی
industry صنعت
industry پیشه و هنر ابتکار
declining industry صنعت رو به زوال
service industry صنعت خدمات
declining industry صنعت درحال تنزل
domestic industry صنعت داخلی
expanding industry صنعت در حال گسترش
contracting industry صنعت ساختمان
electric industry صنعت برق
computer industry صنعت کامپیوتر
competitive industry صنعت رقابتی
sick industry صنعت بیمار
sick industry صنعت عقب مانده
export industry صنعت صادراتی
extractive industry صنعت استخراجی
family industry صنعت خانوادگی
infant industry صنعت نوزاد
iron industry صنعت اهن
location of industry تعیین مکان صنعت
location of industry تعیین محل استقرار صنعت
manufacturing industry صنعت کارخانهای
ministry of industry وزارت پیشه و هنر
nationalized industry صنعت ملی شده
oil industry صنعت نفت
plastic industry صنعت پلاستیک
transport industry تجارت حمل و نقل
transport industry صنعت حمل و نقل
motorcar industry صنعت اتومبیل
automotive industry صنعت اتومبیل
agro industry کشت و ساخت
petrochemical industry صنعتشیمیاییفرآوردههاینفتی
ceramics industry صنعت سرامیک
weak industry صنعت کساد
weak industry صنعت ضعیف
cottage industry صنعت روستایی
agro industry کشت و صنعت
Want is the mother of industry. <proverb> خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
heavy industry صنایع سنگین
textile industry صنعت بافندگی
textile industry صنعت نساجی
cottage industry فرآورد خانگی
cottage industry کارگاه خانگی
light industry صنعتساختاشیاءبااندازهکوچک
non ferrous metal industry صنعت فلزات غیراهنی
Irans industry is progressing. صنعت ایران درحال ترقی است
motor vehicle industry صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
metal working industry صنعت فلزکاری
increasing cost industry صنایع با هزینههای افزایشی
labour intensive industry صنعت کاربر
labour intensive industry صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industry Standard Architecture استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
machine building industry صنعت ماشین سازی
structrual engineering industry صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
decreasing cost industry هزینه نزولی صنعتی
constant cost industry صنعت هزینههای ثابت
small scale industry صنعت به مقیاس کوچک
structrual engineering industry صنعت سازه
extended industry standard architecture معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
poor prospects for the steel industry دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
long run industry supply curve منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
home میهن
nobody home <idiom> فکرش جای دیگر است
home وطن
third home بازیگر مهاجم
home like راحت
home زادبوم
home help کمکحالبیمار
It came home to me. به فکرم رسید.
Is there anybody at home ? Anybody home ? کسی منزل هست ؟
It came home to me. به نظرم رسید.
at home <idiom> درخانه
On my way home. . . سرراهم بمنزل ...
WI'll you take me home? مرا به منزل می رسانید ؟
home سرزمین پدر و مادر
may i see you home? برسانم
may i see you home? اجازه دهید شمارابخانه
On my way home. . . اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
come home کشیده شدن لنگر به طرف ناو
home جا به داخل لوله راندن
home وطن
at home پذیرایی در ساعت معین
home ریز کامپیوتر طراحی شده برای مصرف خانگی که برنامههای کاربردی آن شامل آموزش
home بازی
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
home روش بررسی و حمل تراکنشهای باک به خانه کاربر به وسیله ترمینال یا مودم
home کلیدی که نشانه گر را به شروع خط متن می برد
home like خانگی
home like وطنی
home اولین رکورد داده در فایل
home محل زندگی کسی
home نقط ه شروع چاپ روی صفحه
home منزلگاه
home خانه
home وطن اسایشگاه
home میهن
home مرزوبوم
home که معمولا در بالا سمت چپ قرار دارد
home منزل
home اقامت گاه
home زمین خودی
home شهر بخانه برگشتن
home خانه دادن
home بطرف خانه
home میهن وطن
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
home towns شهر موطن
rest home اسایشگاه
home towns زادگاه
home town زادشهر
home towns خاستگاه
home towns زادشهر
home-grown خانگی
home-grown محصول خانه
take-home pay مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay حقوق خالص
take-home pay مزد خالص
take-home pay خالص دریافتی
home-made وطنی
home-made ساخت میهن
home town خاستگاه
home computer کامپیوتر خانگی
Home Office وزارت کشور
broken home خانواده گسیخته
nursing home اسایشگاه پیران
home economics تدبیر منزل
home stretch پایانراه
home computers کامپیوتر خانگی
home stretch مرحله نهایی
mobile home خانه متحرک
mobile home تریلی
home stretch گام های پایانی
home town شهر موطن
home town زادگاه
Home Office وزارت داخله
home plate صفحهبازی
home straight خطمستقیموسطبازی
to start for home رهسپار به [راه] خانه شدن
close to home <idiom> به احساسات شخصی نزدیک شدن
Theres no place like home . <proverb> هیچ جا مثل خانه نمى شود .
Home appliances لوازم خانگی
You have my home address. شما آدرس من را دارید.
home address آدرس منزل
to send home به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
home-made <adj.> خانگی
home-made <adj.> در خانه ساخته [تهیه] شده
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
He went home on leave . مرخصی گرفت رفت منزل
What is your home address? نشانی منزلتان چیست ؟
home economics اقتصاد منزل
home economics اقتصاد خانه داری
children's home محلنگهداریبچههاییکهپدرومادر خوبوشایستهایندارند
home ground آشنا بهمحیط
home-brew مشروبات خانگی
Home Secretary مسئولدفتر
home time زمانیکهمدارستعطیلمیشود
home truth حقایقیکهدربارهخودتاناز دیگریمیفهمید
home brew مشروبات خانگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com