English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
wall hanging تزئینات دیواری
Other Matches
hanging معلق شدن
hanging عمل اویختن
hanging اعدام
hanging بدار زدن چیز اویخته شده
hanging اویز
hanging معلق
hanging اویزان درحال تعلیق
hanging محزون مستحق اعدام
hanging به دارکشیدن
hanging [فرش کردن، کاغذ دیواری یا هر تزئینی برای اتاق]
hanging دار زدن
hanging ladder گاه بست
hanging ladder چوب بست متحرک
hanging indent تورفتگی معلق
hanging stile شیارپنجره
hanging sleeve آستینآویزان
hanging pendant چراغآویزان
hanging glacier تودهیخغلتانآویزانشده
hanging cupboard قفسهیآویزانکننده
hanging ladder چوب بست دستی
hanging arrow تیر اویزان شده به هدف
To leave something hanging. چیزی رابلاتکلیف گذاشتن
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
hanging gale اجاره پس افتاده
hanging gale پس افت
hanging pawns پیادههای اویزان شطرنج
hanging prevention ممانعت از تعلیق
hanging step پله معلق
hanging-post [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
hanging valley فراز دره
hanging test ازمایش کشش
hanging scaffold گاهبست
hanging scaffold چوب بست اویزان
hanging rod میله رخت اویز
hanging-buttress [پشت بند نگهدارنده] [معماری]
Our life is hanging by a thread . زندگی مابه تار مویی بند است
leave hanging (in the air) <idiom> بدون تصمیم قبلی
to go to the wall درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall فرش کردن سرتاسری
wall-to-wall همه جانبه
wall-to-wall همگانی
wall-to-wall فراگیر
wall-to-wall کامل
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wall-to-wall سرتاسری
the wall پشت دیوارایستاده بودم
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
wall دیوارکشیدن
wall دیواری
wall حصار دار کردن
wall محصورکردن
wall حصار
wall دیواره
wall دیوار
wall محصور کردن
wall جدار
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall تیغه کشیدن دیوار
wall insulator عایق دیوار
wall knot گره حصیری
wall knot گره تخت
wall lining پوشش دیوار
wall sockets پریز های دیواری
wall louse ترده
wall lining اندود دیوار
to deafen a wall عایق کردن دیوار
wall clock ساعت دیواری
wall sockets پریز های روی دیوار
wall eye چشم سفید
toe wall دیوار پای خاکریز
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
to deafen a wall دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deaden a wall عایق کردن دیوار
thickness of a wall ضخامت دیوار
thickness of a wall کلفتی دیوار
toe wall دیوارضامن پادیوار
wall eye چشم مات
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall energy انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wailing wall دیوارندبه
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
town wall باروی شهر
wall louse موریانه
wall paint رنگ دیوار
back wall دیوارپشتی
wall grille شبکهدیواری
wall lantern فانوسدیواری
wall light چراغدیواری
wall sockets پریز ها
wall stud تیرچوبدیواری
wall tent چادردیوارهدار
wing wall دیواره جانبی
brick wall آجردیوار
bund wall دیوارمرکب
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
start wall دیوارهشروع
tank wall دیوارهنانکر
turning wall دیواربازگشت
wall and rails دیواروریلها
fortified wall دیوارکناری
cell wall دیوارهسلولی
wave wall دیوارموج
wall tie بست دیواری
drive someone up a wall <idiom> از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
handwriting on the wall <idiom>
hole in the wall <idiom>
the picture on the wall این عکس روی دیوار
wall opening روزنه دیوار
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wall socket پریز روی دیوار
wall socket پریز دیواری
wall rue سداب کهنه
wall plate زیرسری
wall pass پاس مستقیم
wall paper کاغذ دیواری
wall painting نقاشی دیواری
Qibla wall دیوارکیبلا
gable wall دیوار سنتوری
enclosure wall دیوار بر
decorated wall دیوار تزیینی
cut off wall دیوار جداکننده
curtain wall تیغه
curtain wall دیوار پردهای
cross wall دیوار پلهای عرضی
cross wall دیوار همبر
coping of a wall در پوش روی دیوار
wall bracket طاقچه
face wall نقاب
fruit wall چفته
front wall دیوار جلو
front wall دیوار مقابل اسکواش
fresco a wall اب رنگ زدن
fresco a wall دیوار سفید کرده را
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
fire wall دیوار اتش بند
face wall دیوار بر
face wall ماسک
coping of a wall قرنیس روی دیوار
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
banch wall دیواره محافظ
apron wall صفحه پیش بند
approach wall دیواره ورودی
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوارتوخالی
cavity wall دیوار صندوقهای
party wall دیوار مشترک
banch wall دیواره پشتیبان
base of wall روپی
common wall دیوار مشترک
clay wall دیوار چینه
box wall صندوقه
wall arcade طاقنما
bench wall دیوار تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
batter of a wall شیب دیوار
batter of a wall میل دیوار
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
gable wall دیوار لچکی
batter of wall میل دیوار
retaining wall دیوار ضامن
retaining wall دیوار حائل
fruit-wall چفته
rear wall دیوار پشت
quay wall دیوار بارانداز
plinth of a wall ازاره
pise wall چینه
wall wort اذن الفار
render a wall استرکشی دیوار
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
dwarf wall دیوار نیمه
curtain-wall تیغه
the pictures on the wall عکس ها
surcharged wall دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
spine wall دیوار اساسی
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
sleeper wall دیوار کرسی
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
conservative wall دیوار باغچه
side wall دیوار پهلویی
shear wall دیوار برشی
pellitory of the wall اذن الفار
partition wall تیغه
key wall دیوار اب بند
it sprang from the wall ازدیوار رویید
interior wall دیوار داخلی
insulated wall دیواره عایق
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall دیواره راهنما
guide wall دیواره راهنما
gravity wall دیوار وزنی
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com