English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
winning party محکوم له
winning party دادبرده
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
winning دلکش
winning برنده
winning استخراج معدن
winning برد فتح و ففر
winning فریبنده
winning <adj.> دل انگیز
winning line خطبرنده
winning position پوزیسیون برنده
winning post تیر مقصد
winning post تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
winning move حرکت برنده
winning streak <idiom> موفقیت پشت موفقیت
winning the exchang تفاوت گرفتن
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party مدعی خصم
the a party طرف مخالف
party پارتی متخاصم
party گروه
party طرفدار
party تیم
party دسته
party دسته همفکر
party مهمانی دادن یارفتن
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party طرف یارو
party عده نظامی
party طرف شریک
party قسمت
party هیات
party بخش
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
third party شخص ثالث
reconnaissance party گروه شناسایی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party قسمت شناسایی
supply party گروه تدارکات
shipwright's party گروه تعمیرات
side party گروه رنگ زن
rear party عقب دار
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
republican party حزب جمهوریخواه
party to a suit متداعی
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
dinner party میهمانیشام
party coloured ابلق
party to a suit طرف دعوی
party to a transaction متعامل
rear party قسمت عقبه
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
rading party قسمت مامور دستبرد
permanent party جمعی دایمی یکان
party spirit طرفداری حزبی
permanent party پرسنل دایمی
party coloured رنگارنگ
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to throw a party مهمانی دادن
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
third party vendor فروشنده دسته سوم
thrid party شخص ثالث
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
to join a party عضو حزبی شدن
party politics سیاست بازیهای حزبی
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
cable party گروه لنگر
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
injured party طرف خسارت دیده
injured party طرف صدمه دیده
house-party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house party دوره خانگی
garden party گاردن پارتی
advance party گروه پیشرو
advance party قسمت پیشرو
an eveing party شب نشینی
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beach party تیم ساحل
evening party شب نشینی
party lines خط دستهای
party lines مرز مشترک
party lines خط مشترک
tea party عصرانه چای
party walls دیوار مشترک
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party گروه پژوهش
tea party مهمانی چای
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
party lines خط خصوصی تلفن
party line خط دستهای
party line مرز مشترک
party line خط مشترک
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
the offending party متخلف
boarding party تیم تفتیش
intervance of third party ورود ثالث
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
special party گروه ویژه
democratic party حزب دمکرات
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
losing party دادباخته
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party حزب ازادی
head's party گروه نظافت
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
landing party گروه اب خاکی
fire party تیم اطفای حریق
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
gunner's party گروه توپخانه
labor party حزب کارگر
major party حزب اکثریت
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
coleague in a party هم مسلک
mistaken party اشتباه کننده
charter party قرارداد اجاره دربست
contact party گروه تماس
minor party حزب اقلیت
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contracting party طرف قرارداد
losing party محکوم علیه
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
party against whom a protest is made معترض علیه
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
party against whom a protest is made واخوانده
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
to make the party rock جشن را گرم کردن
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
demolition firing party گروه مسئول تخریب
camp color party گروه پرچم
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
damage control party گروه اسیب گیر
air control party گروه کنترل هوایی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
acid house party نواخته میشود
the deceived party in a transaction مغبون
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
camp color party دسته پرچم یورتچی
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
third-party motor insurance [British E] بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
congress party (indian national congress حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com