Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
Other Matches
least significant
کم اهمیت ترین
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
lsb
کم اهمیت ترین بیت
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
status
اهمیت یا موقعیت
msb
با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
msd
با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
secondary
در درجه دوم اهمیت یا کم اهمیت تر از اولین
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
cartesian coordinates
سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
of secondary importance
از حیث اهمیت د ردرجه دوم دردرجه دوم اهمیت
relative plot
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
air position
موقعیت هوایی موقعیت هوایی هواپیما
last-ditch
آخرین فرصت
trendier
مطابق آخرین مد
trendiest
مطابق آخرین مد
trendy
مطابق آخرین مد
at the eleventh hour
در آخرین لحظات
swan song
<idiom>
آخرین سیما
The last school day.
آخرین روز مدرسه
billionth
آخرین عدد یک میلیارد
billionths
آخرین عدد یک میلیارد
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
son file
آخرین گونه کاری یک فایل
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ends
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
printout
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
آخرین صفحه چاپ شده
for the first
[last]
time
برای اولین
[آخرین]
بار
print
آخرین صفحه چاپ شده
What is the latest news?
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
end
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
She was dressed in the latest fashion .
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
printed
آخرین صفحه چاپ شده
prints
آخرین صفحه چاپ شده
end
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
To play ones last card
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
این آخرین مد لباس مردانه است
dates
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
He emptied the glass to the last drop .
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
date
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
queue
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queues
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
backmost
پس ترین
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
lowest
پایین ترین
middlemost
میان ترین
meritorious
شایسته ترین
lowermost
پایین ترین
lower most
پایین ترین
eldest
مسن ترین
leftmost
سمت چپ ترین
more like;most like
شبیه ترین
lattermost
پست ترین
lattermost
عقب ترین
best
عظیم ترین
furthest
پیشرفته ترین
midmost
میان ترین
westernmost
غربی ترین
rightmost
راست ترین
nethermost
پست ترین
aftmost
عقب ترین
rearmost
عقب ترین
driest
خشک ترین
topmost
اعلی ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
most significant
پراهمیت ترین
hindmost
عقب ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
arrant
بدنام ترین
bottommost
پایین ترین
proto
مهم ترین
undermost
پایین ترین
downmost
پایین ترین
foremost
پیش ترین
backmost
عقب ترین
drier
: خشک ترین
undermost
زیر ترین
Last stop. All out.
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
When is the last train to Oxford?
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
to give somebody an ultimatum
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
lifo
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
trailers
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
trailer
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
Doom
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identities
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
neap tide
پائین ترین جزر و مد
ticks
سخت ترین مرحله
easternmost
شرقی ترین نقطه
full-back
عقب ترین بازی کن
bottom price
پائین ترین قیمت
full-backs
عقب ترین بازی کن
most significant digit
با ارزش ترین رقم
tick
سخت ترین مرحله
neap
خفیف ترین جزر و مد
top flight
اعلی ترین مرتبه
eastermost
شرقی ترین نقطه
most significant bit
با ارزش ترین بیت
royal road
اسان ترین راه
tenth rate
از پایین ترین جنس
innermost
داخلی ترین دراعماق
next
نزدیک ترین پس ازان
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
ticked
سخت ترین مرحله
best
شایسته ترین پیشترین
aftermost
عقب ترین واپسین
tenth rate
پایین ترین درجه
readme file
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last in first out
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
condition
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
end
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
last
پایین ترین درجه یا مقام
curtail step
پایین ترین پله پلگان
fullback
جای عقب ترین بازی کن
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
primitive data type
ساده ترین شکل داده
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
curtal step
پایین ترین پله پلگان
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
end
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
ends
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
lodgment or lodge
موقعیت
positioned
موقعیت
occasion
موقعیت
occasions
موقعیت
occasioned
موقعیت
berth
موقعیت جا
berthing
موقعیت جا
berths
موقعیت جا
occasioning
موقعیت
situs
موقعیت
lodgment
موقعیت
line of position
خط موقعیت
berthed
موقعیت جا
position
موقعیت
site
موقعیت
location
موقعیت
sites
موقعیت
condition
موقعیت
orientation
موقعیت
locations
موقعیت
situations
موقعیت
situation
موقعیت
sited
موقعیت
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
This is the easisrt way.
این آسان ترین راه است
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
lowest common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
least common multiple
کوچک ترین مضرب مشترک
[ریاضی]
supremum
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
master pick
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
master tooth
پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
least upper bound
[lub, LUB]
کوچک ترین کران بالا
[ریاضی]
skirting armor
ضخیم ترین قسمت زره تانک
lower low water
پایین ترین پست رفت اب دریا
next of kin
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com