Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
a person of high standing
آدمی بالا مقام
[پر احترام]
Other Matches
eminence
پر مقام
[بالا رتبه]
در گروهی یا پیشه ای
He was quite a fellow in his day.
زمانی برای خودش آدمی بود
He's one of a kind.
او
[مرد]
آدمی منحصر به فرد است.
soft touch
آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
He is a man who would stoop to anything .
آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
What she wears speaks volumes about her.
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
red-nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
boozer's nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
drinker’s nose
آدمی که دماغش قرمز است
[چونکه بیش از اندازه مشروب می نوشد]
[اصطلاح روزمره]
Luddites
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
embassage
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
stature
مقام
status
مقام
foothole
مقام
equipotential
هم مقام
pews
مقام
functions
مقام
functioned
مقام
authority
مقام
function
مقام
stages
مقام
opposite number
هم مقام
stage
مقام
pew
مقام
eminency
مقام
place
مقام
stand
مقام
paripassu
هم مقام
eminence
مقام
offices
مقام
placing
مقام
places
مقام
settings
مقام
setting
مقام
office
مقام
position
مقام
connexions
مقام
connection
مقام
positioned
مقام
standing
مقام
pank
مقام
rete
مقام
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
posted
مقام مسئولیت
officiates
مقام رسمی
posts
مقام مسئولیت
placing
مقام رتبه
officiated
مقام رسمی
places
مقام رتبه
officiate
مقام رسمی
Highness
بلندی مقام
post-
مقام مسئولیت
marquis
مقام مارکیز
much
عالی مقام
infra dig
دون مقام
marquess
مقام مارکیز
station
مقام مستقرکردن
stations
مقام مستقرکردن
post
مقام مسئولیت
deputy
قائم مقام
stationed
مقام مستقرکردن
marquises
مقام مارکیز
officiating
مقام رسمی
deputies
قائم مقام
commandery
مقام فرماندهی
Highnesses
بلندی مقام
dignitaries
عالی مقام
dignitary
عالی مقام
colonelcy
مقام سرهنگی
deplume
از مقام انداختن
devil may care
بی توجه به مقام
ducal
مقام دوک
duumvir
شریک مقام
status symbols
علامت مقام
status symbol
علامت مقام
vicars
قائم مقام
vicar
قائم مقام
locums
قائم مقام
locum
قائم مقام
surreptitiously
قائم مقام
reinstatement
تثبیت در مقام
eminently
با علو مقام
position
مرتبه مقام
receivership
مقام امانت
wardenship
مقام ریاست
defensive
مقام تدافع
peerages
مقام سناتوری
rank
سلسله مقام
priesthood
مقام کشیش
peerage
مقام سناتوری
bishopric
مقام اسقفی
substituting
قائم مقام
substituted
قائم مقام
viziership
مقام وزارت
vizierate
مقام وزارت
vice-chancellors
قائم مقام
vice-chancellor
قائم مقام
vice chancellor
قائم مقام
positioned
مرتبه مقام
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
first water
بالاترین مقام
dignity
مقام رتبه
viscounty
مقام ویکنت
substitute
قائم مقام
title
اسم مقام
shrievalty
مقام ومنصب
successor
قائم مقام
professorship
مقام استادی
oldman
مقام فرماندهی
officeholder
شاغل مقام
eminent
والا مقام
stating
مقام ورتبه
states
مقام ورتبه
attorneyship
مقام وکالت
doctors of eminence
پزشکان پر مقام
state
مقام ورتبه
state-
مقام ورتبه
stated
مقام ورتبه
in power
صاحب مقام
papal dignity
مقام پاپ
capacities
استعداد مقام
kaiserdom
مقام قیصر
locumtenens
قائم مقام
men of position
صاحبان مقام
office-holder
صاحب مقام
mastership
مقام استادی
roll stand
مقام نورد
man of place
صاحب مقام
titles
اسم مقام
see of rome
مقام پاپ
office-holders
صاحب مقام
senatorship
مقام سناتوری
capacity
استعداد مقام
khedivate
مقام خدیو
khediviate
مقام خدیو
editorship
مقام سردبیری
papacy
مقام پاپی
kingship
مقام سلطنت
knight errantry
مقام سلحشوری
surrogate
قائم مقام
placer
مقام دار
subsitute
قائم مقام
preferment
مقام افتخاری
knighthood
مقام سلحشوری
priorate
مقام اسبق
directorate
مقام مدیریت
baronage
مقام بارونی
directorates
مقام مدیریت
high-class
والا مقام
prelacy
مقام اسقفی
ranks
سلسله مقام
ranked
سلسله مقام
professoriat
مقام استادی
knighthoods
مقام سلحشوری
marquesses
مقام مارکیز
surrogates
قائم مقام
place
مقام رتبه
professorships
مقام استادی
deputy
قائم مقام جانشین
archbishopric
مقام یا قلمرو اسقف
positioned
مقام شغل سازمانی
low level
مقام پست وکوچک
position
مقام یافتن سمت
executing agency
مقام اجرا کننده
deputies
قائم مقام جانشین
commercial representative
قائم مقام تجارتی
dignifies
شان و مقام دادن به
deputy
نایب قائم مقام
To attain position and wealth.
به مقام وثروت رسیدن
men of place
صاحبان مقام یا منصب
planishing stand
مقام پرداخت کاری
deputies
نایب قائم مقام
positioned
مقام یافتن سمت
pooh bah
صاحب چندین مقام
dignify
شان و مقام دادن به
commercial procuration
قائم مقام تجارتی
dignifying
شان و مقام دادن به
paarenthood
مقام پدری یا مادری
using agency
مقام استفاده کننده
coronate
مقام شهریاری پادشاهی
coordinating authority
مقام هماهنگ کننده
convening authority
مقام صلاحیتدار موقت
consular agent
قائم مقام کنسول
apostolate
مقام یا شغل پاپ
deputy minister
قائم مقام وزیر
pastorate
مقام شبانی کلیسا
presidentship
مقام ریاست جمهور
demotes
کسر مقام یافتن
demoted
کسر مقام یافتن
sanctity
حرمت علو مقام
title-holders
برندهی مقام قهرمانی
proconsulship
مقام فرمانداری در رم قدیم
title-holder
برندهی مقام قهرمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com