Total search result: 201 (2 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
availability |
آنچه به آسانی بدست آید |
|
|
Other Matches |
|
durable |
آنچه به آسانی خراب نخواهد شد |
declarative language |
زبان برنامه سازی در برنامههای کاربردی پایگاه داده ها که آنچه می خواهید بدست آورید وارد می کنید و نه دستورالعمل را |
What one loses on the swings one makes up on the r. <proverb> |
آنچه کسى در بازى تاب از دست مى دهد روى بازى چرخ و فلک بدست مى آورد . |
Tell not all you know , nor do all you can. <proverb> |
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى . |
no sweat <idiom> |
بیتعارف ،به آسانی به انجام رساندن |
To do something with ease(easily). |
کاری را به آسانی انجام دادن |
It takes a bit of doing. |
همچین کارزیاد آسانی هم نیست |
drawing |
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند |
drawings |
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند |
roaming |
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن |
roams |
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن |
electronic |
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند |
roamed |
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن |
roam |
حرکت به آسانی ودرارتباط با فرستنده ارتباطی بی سیم بودن |
Whatsoever |
هرچه [هر آنچه] [آنچه ] |
ocr |
طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد |
flowchart |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
flow diagram |
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند |
Visual Basic |
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود |
fasts |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fastest |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fasted |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
fast |
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند. |
cards |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
card |
کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن |
constants |
آنچه تغییر نمیکند |
circulars |
آنچه در یک دایره می چرخد |
circular |
آنچه در یک دایره می چرخد |
the long and the short of it <idiom> |
آنچه گفتنی است |
constant |
آنچه تغییر نمیکند |
producing |
آنچه تولید میکند |
the above was a summary |
آنچه دربالا گفته شد |
previous |
آنچه زودتر رخ میدهد |
incoming |
آنچه از خارج می آید |
auxiliary |
آنچه کمک میکند |
auxiliaries |
آنچه کمک میکند |
knowledge |
آنچه دانسته است |
protective |
آنچه حافظت میکند |
authentic |
آنچه درست است |
unwanted |
آنچه لازم نیست |
lightweight |
آنچه سنگین نیست |
circulating |
آنچه به راحتی می چرخد |
lightweights |
آنچه سنگین نیست |
biased |
آنچه اریب دارد |
contiguous |
آنچه اثر می گذارد |
exclusive |
آنچه شامل نمیشود |
used |
آنچه جدید نیست |
extensible |
آنچه قابل گسترش است |
chargeable |
آنچه قابل شارژ است |
finished |
آنچه کامل شده است |
multifunction |
آنچه تابعهای متعددی دارد |
expandable |
آنچه قابل گسترش باشد |
irretrievable |
آنچه قابل بازگشت نیست |
commonest |
آنچه اغلب اتفاق میافتد |
common |
آنچه اغلب اتفاق میافتد |
maskable |
آنچه نادیده گرفتنی است |
comparable |
آنچه قابل مقایسه نیست |
selectable |
آنچه قابل انتخاب باشد |
electric |
آنچه با الکتریسیته کار میکند |
efficient |
آنچه که خوب کار میکند |
clearest |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
removable |
آنچه قابل جابجایی است |
malfunctioning |
آنچه خوب کار نکند |
exchangeable |
آنچه قابل تغییر است |
prior |
آنچه قبلاگ رخ داده است |
requirements |
آنچه مورد نیاز است |
significantly |
آنچه معنای مخصوصی دارد |
significant |
آنچه معنای مخصوصی دارد |
ambiguous |
آنچه دو معنای ممکن دارد |
preformatted |
آنچه فرمت شده باشد |
quantifiable |
آنچه قابل شمارش است |
interchangeable |
آنچه قابل تغییر است |
convertibles |
آنچه قابل تبدیل است |
convertible |
آنچه قابل تبدیل است |
relevant |
آنچه ارتباط مهمی دارد |
movable |
آنچه قابل حرکت است |
computable |
آنچه قابل محاسبه است |
controllable |
آنچه قابل کنترل است |
identities |
آنچه کسی یا چیزی است |
identity |
آنچه کسی یا چیزی است |
hidden |
آنچه قابل دیدن نیست |
approximating |
آنچه تقریبا درست است |
distant |
آنچه در محلی قرار دارد |
visible |
آنچه قابل دیدن است |
recognizable |
آنچه قابل تشخیص است |
recognizably |
آنچه قابل تشخیص است |
continual |
آنچه به طور پیاپی رخ میدهد |
variable |
آنچه قابل تغییر است |
What must be must be . <proverb> |
آنچه باید بشود خواهد شد . |
malfunctioned |
آنچه درست کار نکند |
malfunctioned |
آنچه کامل کار نکند |
malfunction |
آنچه درست کار نکند |
malfunction |
آنچه کامل کار نکند |
value |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
characteristically |
آنچه مخصوص یا ویژه است |
characteristic |
آنچه مخصوص یا ویژه است |
values |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
valuing |
آنچه چیزی به اندازه آن می ارزد. |
clear |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
What soes not endure does not merit attachment . <proverb> |
آنچه نپاید دلبستگى را نشاید . |
Seldom seen soon forgotten . <proverb> |
از دل برود هر آنچه از دیده برفت . |
variables |
آنچه قابل تغییر است |
residual |
آنچه در پشت سر باقی می ماند |
normal |
معمولا یا آنچه به ترتیب رخ دهد |
simple |
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد |
simpler |
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد |
simplest |
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد |
relative |
آنچه با دیگری مقایسه شود |
malfunctions |
آنچه درست کار نکند |
malfunctions |
آنچه کامل کار نکند |
round |
آنچه در دایره حرکت میکند |
clearer |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
clears |
آنچه به سادگی فهمیده میشود |
differentials |
آنچه اختلاف را نشان میدهد |
differential |
آنچه اختلاف را نشان میدهد |
thirds |
آنچه بعد از دومین می آید |
roundest |
آنچه در دایره حرکت میکند |
alterable |
آنچه قابل تغییر است |
commoners |
آنچه اغلب اتفاق میافتد |
transportable |
آنچه قابل حمل است |
flexible |
آنچه قابل تغییر است |
unedited |
آنچه ویرایش نشده است |
third |
آنچه بعد از دومین می آید |
immediate |
آنچه یکباره اتفاق افتد |
audible |
آنچه قابل شنیدن است |
dependent |
آنچه به دلیلی متغیر است |
at the hand of |
بدست |
by |
بدست |
pre |
آنچه قبلا توافق شده است |
simultaneous |
آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد |
available |
آنچه قابل دستیابی یا خرید است |
magnetic |
آنچه میدان مغناطیسی مربوطه داد |
alternate |
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد |
alternated |
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد |
alternates |
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد |
special |
آنچه متفاوت یا غیر عادی است |
selectively |
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند |
incompatible |
ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند |
blinded |
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد |
blinds |
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد |
pre- |
آنچه قبلا توافق شده است |
selective |
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند |
preventive |
آنچه مانع رویدادن چیزی شود |
blind |
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد |
centralized |
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد |
hand-held |
آنچه قابل نگهداری در دست است |
optional |
آنچه قابل انتخاب شدن باشد |
unauthorized |
آنچه باید مجوز داشته باشد |
unconditional |
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد |
impulsive |
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند |
addressable |
آنچه قابل آدرس دهی است |
magnet |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
magnets |
آنچه میدان مغناطیسی تولید میکند |
frequent |
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد |
heuristic |
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد |
successive |
آنچه یکی پس از دیگری فاهر میشود |
contents |
محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد |
frequented |
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد |
frequenting |
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد |
downloadable |
آنچه قابل بار کردن است |
easy to use |
آنچه قابل فهم و انجام باشد |
erasable |
آنچه قابل پاک شدن است |
frequents |
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد |
continuous |
آنچه بدون توقف ادامه یابد |
desktop |
آنچه در بالا میز قرار دارد |
synchronous |
آنچه همان با دیگری اجرا شود. |
What costs little is little esteemed . <proverb> |
آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد . |
unique |
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است |
uniquely |
آنچه با هر چیز دیگر متفاوت است |
specifies |
بیان واضح آنچه نیاز است |
specify |
بیان واضح آنچه نیاز است |
specifying |
بیان واضح آنچه نیاز است |
predefined |
آنچه قبلا معرفی شده است |
accessible |
آنچه قابل دستیابی و دسترسی است |
original |
آنچه اول استفاده یا ساخته شود |
Except what is mentioned in paragraph 3. |
باستثنای آنچه درپاراگراف 3 آمده است |
I spoke my mind. |
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم |
desktop |
آنچه روی میز انجام میشود |
logical |
آنچه از منط ق در عملیاتش استفاده میکند |
complete |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completed |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completes |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
completing |
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد |
adjacent |
آنچه مقابل یا نزدیک چیزی است |
originals |
آنچه اول استفاده یا ساخته شود |
inactive |
آنچه کار نمیکند یا اجرا نمیشود |
accidental |
آنچه تصادفی اتفاق افتاده است |
additional |
آنچه جمع شده یا اضافه است |
undetected |
آنچه تشخیص داده نشده است |
ambiguity |
آنچه به روشنی تعریف نشده است |
ambiguities |
آنچه به روشنی تعریف نشده است |
damaged |
آنچه آسیب یا رنج دیده است |
payment on account |
آنچه علی الحساب پرداخت میشود |
acquirer |
بدست اورنده |
obtain |
بدست اوردن |
acquirable |
بدست اوردنی |
gains |
بدست آوردن |
procured |
بدست اوردن |
procures |
بدست اوردن |
catch |
بدست اوردن |