Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
What soberness conceals drunkenness reveals.
<proverb>
آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
Other Matches
vigilantes
هشیار هشیار در شب گوش به زنگ
vigilante
هشیار هشیار در شب گوش به زنگ
Tell not all you know , nor do all you can.
<proverb>
به زبان نیاور هر آنچه مى دانى,انجام نده هر آنچه مى توانى .
timely
بوقت بگاه
in due time
بوقت خود
bedward
نزدیک بوقت خواب
bedwards
نزدیک بوقت خواب
adjournment
احاله بوقت دیگر
adjournments
احاله بوقت دیگر
to lay on the table
بوقت دیگر موکول کردن
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
on guard
هشیار
conscious
هشیار
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
felt need
نیاز هشیار
soberly
ادم هشیار
preconscious
نیمه هشیار
sober
ادم هشیار
wide-awake
هشیار اگاه
wide awake
هشیار اگاه
wary
با ملاحظه هشیار
subconscious
نیمه هشیار
subconsciously
نیمه هشیار
semi-conscious
نیمه هشیار
wakeful
هشیار گوش بزنگ
subception
ادراک نیمه هشیار
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
alert
اعلام خطر گوش به زنگ هشیار
alerted
اعلام خطر گوش به زنگ هشیار
alerts
اعلام خطر گوش به زنگ هشیار
Whatsoever
هرچه
[هر آنچه]
[آنچه ]
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
backdoor
پنهان
occult
پنهان
cryptic
پنهان
cryptically
پنهان
cryptical
پنهان
benined the curtain
پنهان
perdue
پنهان
perdu
پنهان
hugger mugger
پنهان
jackes
پنهان
veiled
پنهان
latent
پنهان
abstruse
پنهان
ram cache
RA پنهان
hidden line
خط پنهان
delitescent
پنهان
perdu or due
پنهان
secrete
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
fudge
پنهان شدن
booby-traps
پنهان تله
booby-trapping
پنهان تله
mask
پنهان کردن
masks
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
booby-trapped
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
booby trap
پنهان تله
secreting
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
disguised
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
dissimulated
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
shadowing
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
hide
پنهان کردن
hides
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
fudged
پنهان شدن
to keep dark
پنهان ماندن
to be in hiding
پنهان ماندن
to be in hiding
پنهان بودن
to absent oneself
پنهان شدن
obreption
پنهان روی
memory cache
حافظه پنهان
latescent
پنهان شونده
insconce
پنهان شدن
inapparent
ناپیدا پنهان
i hid my self
را پنهان کردم
hideousness
پنهان بودن
hidden unemployment
بیکاری پنهان
hidden surface
سطح پنهان
hidden objects
اشیاء پنهان
to lie hid
پنهان ماندن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
hidden line removal
حذف خط پنهان
hidden inflation
تورم پنهان
secretion
پنهان سازی
cloaks
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
closets
پنهان کردن
closeting
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
absconds
پنهان شدن
absconding
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
fudging
پنهان شدن
hidden file
فایل پنهان
hidden codes
کدهای پنهان
hickok belt
پنهان شدن
eloign
پنهان کردن
disguised unemployment
بیکاری پنهان
disguised underemployment
کم کاری پنهان
cryptography
پنهان شناسی
crypianalysis
پنهان کاری
concealable
پنهان کردنی
by end
قصد پنهان
concealed
پنهان شده
codes
رمزهای پنهان
surreptitious
پنهان محرمانه
furtive
پنهان نهانی
fudges
پنهان شدن
hidden
پنهان کرده
burrow
پنهان شدن
cover
پنهان کردن
burrowed
پنهان شدن
caches
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
encrypt
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
burrowing
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
coverings
پنهان کردن
covers
پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
embed
درزمین پنهان کردن
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
pocket
درجیب پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
pockets
درجیب پنهان کردن
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
to keep secret
پنهان داشتن راز
occult
از نظر پنهان کردن
secretive
سری پنهان کار
ironies
مسخره پنهان سازی
irony
مسخره پنهان سازی
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
becloud
زیر ابر پنهان کردن
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
mask
ماسک زدن پنهان کردن
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
circular
آنچه در یک دایره می چرخد
constant
آنچه تغییر نمیکند
used
آنچه جدید نیست
circulars
آنچه در یک دایره می چرخد
contiguous
آنچه اثر می گذارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com