Dictiornary-Farsi | ابرو درهم کشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
scowl	ابرو درهم کشی
scowled	ابرو درهم کشی
scowling	ابرو درهم کشی
scowls	ابرو درهم کشی


Other Matches

mashed	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashing	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mashes	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
mash	خمیر نرم خوراک همه چیز درهم درهم وبرهمی
intertwined	درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwine	درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwining	درهم بافتن درهم بافته شدن
intertwines	درهم بافتن درهم بافته شدن
pleach	درهم پیچیدن درهم گیر افتادن
cluttered	درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutters	درهم ریختگی درهم وبرهمی
clutter	درهم ریختگی درهم وبرهمی
eyebrows	ابرو
brow	ابرو
low dwon	بی ابرو
reputations	ابرو
reputation	ابرو
brows	ابرو
gutter	ابرو
apt words	ابرو
dishonorable	بی ابرو
street gutter	ابرو
brace	خط ابرو
creditability	ابرو
ditches	ابرو
braced	خط ابرو
gutters	ابرو
ditch	ابرو
eyebrow	ابرو
canals	ابرو
canal	ابرو
low down	بی ابرو
dishonourable	بی ابرو
bristling	ابرو
accolades	خط ابرو
accolade	خط ابرو
prestige	ابرو
low-down	بی ابرو
credited	ابرو
crediting	ابرو
ditched	ابرو
credit	ابرو
credits	ابرو
wash out	ابرو
watercourse	ابرو
pencil	مداد ابرو
reputations	ابرو خوشنامی
reputation	ابرو خوشنامی
not to stir an eyelid	خم به ابرو نیاوردن
pencilling	مداد ابرو
gutters	ابرو شیروانی
braced	اتل ابرو
honor	ابرو ناموس
box gutter	ابرو صندوقهای
aqua	ابرو عرق
gutter	ابرو شیروانی
indignity	هتک ابرو
indignities	هتک ابرو
pencils	مداد ابرو
channel	ابرو ابراهه
weephole	ابرو دیوار
Not to turn a hair. Not to bat an eyelid.	خم به ابرو نیاوردن
what impaired his reputation	چه چیز به ابرو
channeled	ابرو ابراهه
channeling	ابرو ابراهه
channelled	ابرو ابراهه
channels	ابرو ابراهه
hips	ابرو درهای
superciliary	مربوط به ابرو
names	ابرو علامت
brace	اتل ابرو
name	ابرو علامت
wash out	شیار ابرو
hip	ابرو درهای
intercepting ditch	ابرو بالای خاکبرداری
fauxpas	خبط یاخطایی که ابرو
culverts	مجرای سر پوشیده ابرو
culvert	مجرای سر پوشیده ابرو
To pluck ones eyebrows.	زیر ابرو برداشتن
ditch	ابرو کنار راه کنده
crayon	مداد ابرو نقاشی کردن
crayons	مداد ابرو نقاشی کردن
highbrow	دارای ابرو وپیشانی بلند
glabella	برامدگی پیشانی میان دو ابرو
ditched	ابرو کنار راه کنده
ditches	ابرو کنار راه کنده
to pucker up the brow	در هم کشیدن گره بر ابرو زدن
To make eyes.	چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
drachm	درهم
the name of the unit of silver	درهم
drachmas	درهم
drachmae	درهم
currency of early islam	درهم
drachma	درهم
hash	درهم
graded sand	شن درهم
uptight	درهم
mixed	درهم
shaggy	درهم
unsettled	درهم
entangled	درهم
garbled	درهم
confusion	درهم وبرهمی
disruptive	درهم گسیخته
foul-ups	درهم و برهمی
foul-ups	درهم گوریدگی
disarray	درهم وبرهمی
smashes	درهم کوبیدن
conflate	درهم آمیختن
topsy-turvy <idiom>	درهم برهم
smashers	درهم شکننده
unorganized	درهم و برهم
smasher	درهم شکننده
turbidness	درهم برهمی
pleach	درهم بافتن
higgledy-piggledy	درهم برهمی
conflates	درهم آمیختن
writhen	درهم پیچیده
conflating	درهم آمیختن
cramped	درهم و برهم
foul-up	درهم و برهمی
foul-up	درهم گوریدگی
mix	درهم کردن
mixes	درهم کردن
smash	درهم کوبیدن
conflated	درهم آمیختن
pell-mell	درهم برهم
higgledy-piggledy	درهم برهم
tousy	درهم وبرهم
raddle	درهم بافتن
intwine	درهم بافتن
interfluous	درهم امیزنده
in a tangle	درهم وبرهم
in a bad order	درهم برهم
immingle	درهم امیختن
hurry skurry	درهم وبرهم
hurry scurry	درهم وبرهم
hugger mugger	درهم وبرهمی
sloppiness	درهم برهمی
messiness	درهم برهمی
rimple	درهم کشیدن
pial	درهم وبرهم
out of order	درهم برهم
olla	اش درهم برهم
olio	درهم و برهم
off the rails	مختل درهم
muss	درهم وبرهمی
mixed environment	محیط درهم
higgledy piggledy	درهم وبرهم
hash total	جمع کل درهم
galley west	درهم وبرهم
puchery	درهم کشیدن
anastomois	درهم بازشدگی
meshed	درهم جا افتاده
mix-ups	درهم وبرهمی
mix-up	درهم وبرهمی
mix up	درهم وبرهمی
wild and woolly	درهم ریخته
topsy turvydom	درهم وبرهمی
at sixes and sevens	درهم و برهم
tear up	درهم دریدن
fondu	درهم امیزنده
emboly	درهم فرورفتگی
elusory	درهم برهم
dumped rockfill	درهم سنگریز
smiter	درهم شکننده
cramp hand writing	خط درهم و برهم
condenser	درهم فشارنده
break down	درهم شکستن
topsyturvy	درهم برهم
scrunches	درهم شکستن
vanquish	درهم شکستن
woebegone	درهم و برهم
helter-skelters	درهم برهم
helter-skelter	درهم برهم
imbroglios	درهم و برهم
imbroglio	درهم و برهم
mats	درهم گیرکردن
mat	درهم گیرکردن
hash	درهم کردن
vanquished	درهم شکستن
vanquishes	درهم شکستن
vanquishing	درهم شکستن
scrunched	درهم شکستن
scrunch	درهم شکستن
misruling	درهم وبرهمی
misrules	درهم وبرهمی
misruled	درهم وبرهمی
misrule	درهم وبرهمی
overwhelms	درهم شکستن
overwhelmed	درهم شکستن
overwhelm	درهم شکستن
hotchpotch	اش درهم وبرهم
taut	درهم پیچیدن
crash	درهم شکستن
interlocks	درهم بافتن
interlocking	درهم بافتن
interlocked	درهم بافتن
interlock	درهم بافتن
sloppy	درهم وبرهم