Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
netblock
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
Other Matches
completing
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completed
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
complete
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
These statistics speak for themselves.
این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
residents
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
resident
داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
compiled
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
simplest
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
samisch variation
واریاسیون زمیش در دفاع هندی شاه در دفاع نیمزوهندی شطرنج
cascaded
ابشاری
cascade
ابشاری
tandom
ابشاری
dunk shot
گل ابشاری
cascades
ابشاری
cascading
ابشاری
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
slam dunk
گل ابشاری محکم
stuff shot
شوت ابشاری
cascade connection
اتصال ابشاری
tandem connection
اتصال ابشاری
tandom connection
اتصال ابشاری
russian defence
دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
schleman defence
دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
cascaded carry
رقم نقلی ابشاری
cascaded
اتصال سری ابشاری
cascade
اتصال سری ابشاری
cascades
اتصال سری ابشاری
cascading
اتصال سری ابشاری
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
one on one
دفاع یارگری دفاع تک به تک
defense
دفاع وزارت دفاع
self defense
دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
cascade carry
وام ایجاد شده در یک جمع کننده ناشی از سیگنال وام ورودی, رقم نقلی ابشاری
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
he is not of that stamp
را ندارد
there is no style about her
ندارد
it does not weigh with me
ندارد
flicker free
ی ندارد
there is no limit to it
حد ندارد
he hasno notion of going
سر رفتن ندارد
No problem at all. It is quite all right .
مانعی ندارد
there is no limit to it
اندازه ندارد
Nothing is quite impossible.
کارنشد ندارد
he is out of huomor
دماغ ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
عیب ندارد
he has nothing of his own
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
سر دعوا ندارد
he has no excuse what
عذری ندارد
he has an a. to grind
غرضی ندارد
dont mention it
اهمیت ندارد
It is no trouble at all.
زحمتی ندارد
no matter
اهمیت ندارد
he has no manners
اداب ندارد
he has no temperature to day
امروز تب ندارد
no object
اهمیت ندارد
hadn't
ندارد نبایستی
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
مقصودی ندارد
it lacks soul
روح ندارد
it does not matter
اهمیت ندارد
it is nothing new
تازگی ندارد
it is nothing out of the way
غرابتی ندارد
his hat cover his fanily
هیچکس را ندارد
it is a soft snap
کاری ندارد
it is well enough
عیبی ندارد
it is of no weight
قدرواهمیتی ندارد
Don’t mention it.
قابلی ندارد.
need
نیاز
demand
نیاز
self-sufficient
بی نیاز
want
نیاز
demanded
نیاز
needed
نیاز
needing
نیاز
requirement
نیاز
demands
نیاز
self sufficing
بی نیاز
requirement
نیاز
needless
بی نیاز
need
نیاز
demand
نیاز
there is no reason
هیچ دلیل ندارد
it matters little
چندان اهمیت ندارد
it is not protected by sanctions
ضمانت اجرایی ندارد
It doesnt look nice . It is useemly.
صورت خوشی ندارد
This does not apply to . . .
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
it is of little worth
چندان ارزشی ندارد
Nothing is impossible .
کار نشد ندارد
it is indifferent to me
برای من چه اهمیتی ندارد
it is of no importance
هیچ اهمیت ندارد
That's not so!
این حقیقت ندارد!
There is nothing to be ashamed lf .
( اینکار ) خجالت ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
تقلب عاقبت ندارد
and that is flat(final)!No arguments!
چون وچراهم ندارد !
He cant stand the sight of us.
چشم ندارد ما را ببیند
there is no exception to that rule
ان قانون استثناء ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
هیج اشکالی ندارد
domains
برنامهای که حق کپی ندارد
domain
برنامهای که حق کپی ندارد
that in nothing to me
برای من اهمیتی ندارد
it takes two to tango
<idiom>
[یک دست صدا ندارد]
it is of no moment
هیچ اهمیت ندارد
he hasno notion of going
خیال رفتن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
ربطی به موضوع ندارد
h does not w.much
چندان وزنی ندارد
irons in the fire
<idiom>
وقت سرخاراندن ندارد
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
he is indisposed to go
میل برفتن ندارد
he is at a loose end
کار معینی ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
مرگ تاریخ ندارد.
he hasno notion of going
میل رفتن ندارد
his intentions are good
خیال بدی ندارد
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
it is allup with him
دیگر امیدی ندارد
crying is useless
گریه سودی ندارد
many hands make light work
<proverb>
یک دست صدا ندارد
he is nothing to me
بتمن خویشی ندارد
he means well
قصد بدی ندارد
infinite
حلقهای که خروج ندارد.
it differs nothing from
هیچ فرقی با .....ندارد
she cannot bear heat
طاقت گرما را ندارد
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
She never gets any gratitude .
دستش نمک ندارد
There is no market for it in Iran .
درایران مصرفی ندارد
he is short of hands
کارگر کافی ندارد
affiliation need
نیاز پیوندجویی
sweet nothings
راز و نیاز
n affiliation
نیاز پیوندجویی
prerequisites
پیش نیاز
self-evident
بی نیاز از اثبات
prerequisite
پیش نیاز
urgency of need
ضرورت نیاز
necessity
نیاز نیازمندی
need gratification
ارضای نیاز
nurturance need
نیاز مهرورزی
n achievement
نیاز پیشرفت
structural requirement
نیاز استاتیکی
requirement
مورد نیاز
cognizance need
نیاز شناخت
achievement need
نیاز پیشرفت
construction need
نیاز سازندگی
wanted
نقصان نیاز
self contained
برون بی نیاز
succorance need
نیاز مهرطلبی
demands
نیاز احتیاج
agamic
بی نیاز ازتخم نر
self-explanatory
بی نیاز از توصیف
self explanatory
بی نیاز از توصیف
felt need
نیاز هشیار
social need
نیاز اجتماعی
want
نقصان نیاز
demanded
نیاز احتیاج
manifest need
نیاز اشکار
self explaining
بی نیاز از توصیف
demand
نیاز احتیاج
quasi need
شبه نیاز
capital requirement
نیاز سرمایه
it is of no use talking
سخن گفتن سودی ندارد
there is no occasion for fear
ترس هیچ مورد ندارد
from immemorial times
اززمانی که کسی بیاد ندارد
there is no p of his going
رفتن وی هیچ امکان ندارد
it is immaterial
ناچیز است اهمیت ندارد
it does not matter
عیب ندارد چیزی نیست
it is not worth my while
نمیارزد برای من ارزش ندارد
he has no friends
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
e. wear
پارچه ایی که مرگ ندارد
null
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
it boots not to complain
گله گذاری سودی ندارد
that is nothing like it
هیچ شباهتی بدان ندارد
he does nothing but talk
کاری جزحرف زدن ندارد
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
confession and avoidance
باط ندارد و اثرش به سوداوست
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
It is in the bag . It is a dead cert.
ردخورد ندارد (حتمی است )
He hasnt a mind of his own.
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
کارش حساب وکتابی ندارد
The very idea !
معنی ندارد ! ( قبیح است )
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
سیر از گرسنه خبر ندارد .
It isn't anything like her.
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com