English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
suspect battery اتشبار مشکوک دشمن
Other Matches
hostile battery اتشبار دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
battery اتشبار
spitfire اتشبار
fiery اتشبار
batteries اتشبار
counter battery ضد اتشبار
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
battery executive افسرتیر اتشبار
battery center مرکز اتشبار
headquarters battery اتشبار ارکان
separate battery اتشبار مستقل
counter battery عملیات ضد اتشبار
counterbattery fire تیر ضد اتشبار
battery commander فرمانده اتشبار
firing battery اتشبار تیر
cross fire اتشبار متقاطع
headquarters battery اتشبار قرارگاه
counter battery criteria خط مشی ضد اتشبار
battery headquarters ارکان اتشبار
firing battery اتشبار تیراندازی کننده
safety card کارت تامین اتشبار
battery defense پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
batteries اتشبار صدای طبل
battery اتشبار صدای طبل
battery executive افسر اجرائیات اتشبار
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
precarious <adj.> مشکوک
skeptic مشکوک
obscure مشکوک
obscured مشکوک
obscures مشکوک
obscurest مشکوک
touch and go مشکوک
open to question <adj.> مشکوک
dubitable مشکوک
unsuspected نا مشکوک
obscuring مشکوک
obscurer مشکوک
impeachable مشکوک
esoteric مشکوک
in dispute مشکوک
fishy مشکوک
questionable مشکوک
suspicious مشکوک
uncertainly مشکوک
uncertain مشکوک
doubtful مشکوک
obscure مشکوک ساختن
problematically بطور مشکوک
to admit of d مشکوک بودن
left-handed دورو مشکوک
questionable results نتایج مشکوک
suspecta مشکوک شدن
suspected مشکوک مظنون
toss up مسئله مشکوک
ambiguity سخن مشکوک
vacillatory مردد مشکوک
ambiguities سخن مشکوک
doutful category کشتی مشکوک
obscuring مشکوک ساختن
obscurest مشکوک ساختن
obscurer مشکوک ساختن
obscured مشکوک ساختن
dubiously بطور مشکوک
toss-up مسئله مشکوک
dubious مورد شک مشکوک
obscures مشکوک ساختن
dubitable مورد شک مشکوک
questionable سوال برانگیز مشکوک
bad dept طلب مشکوک الوصول
it is of doubtful proveance مبدا ان مشکوک است
shady سایه افکن مشکوک
to become suspected مشکوک [مظنون] شدن
doubtful account طلب مشکوک الوصول
missile monitor نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
brassage هزینه مشکوک نمودن شمش
doubtful ترکش مشکوک مورد تردید
apocryphal دارای اعتبار مشکوک ساختگی
inquest بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquests بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
The suspected offender [perpetrator] is a previously respectable father. پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
pseudepigrapha نوشته هاوکتابهای مشکوک الاعتباری که تالیف انهارابنویسندگان نسبت میدهد
precarious عاریهای بسته بمیل دیگری مشروط بشرایط معینی مشکوک
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
purple در رهگیری هوایی یعنی یکان یا هواپیمای تعیین شده مشکوک به حمل جنگ افزاراتمی است
range section قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
saluting battery توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
battery control central مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
enemy دشمن
foe دشمن
xenophobe دشمن
foes دشمن
enemies دشمن
adversaries دشمن
adversarial دشمن
foeman دشمن
adversary دشمن
hostile دشمن
at d. دشمن
abhorrer دشمن
enemy state حکومت دشمن
enemy state دولت دشمن
antagonists رقیب دشمن
potential enemy دشمن اصلی
potential enemy دشمن حتمی
antichrst دشمن مسیح
hateable دشمن داشتنی
xenophobe دشمن بیگانه
alien enemy دشمن خارجی
the enemy کشتی دشمن
arch enemy دشمن بزرگ
archenemy دشمن بزرگ
the enemy نیروی دشمن
hostile artillery توپخانه دشمن
feudist متحد دشمن
man hater دشمن ادم
enemy forces نیروهای دشمن
antagonist رقیب دشمن
antagonizing دشمن کردن
front سمت دشمن
enemy دشمن کردن
enemies دشمن کردن
antagonising دشمن کردن
wane جنگ دشمن
antagonises دشمن کردن
antagonizes دشمن کردن
merged دشمن فاهر شد
antagonised دشمن کردن
antagonize دشمن کردن
antagonized دشمن کردن
evade گریز از دشمن
nemesis دشمن بزرگ
evaded گریز از دشمن
evading گریز از دشمن
waning جنگ دشمن
evades گریز از دشمن
contain احاطه دشمن
contained احاطه دشمن
wanes جنگ دشمن
fronting سمت دشمن
contains احاطه دشمن
unfriendly دشمن ناشناس
engagements درگیری با دشمن
waned جنگ دشمن
engagement درگیری با دشمن
repulsing پس زدن دشمن وازدن
break through نفوذکردن در مواضع دشمن
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
flank crossing عبوراز جناح دشمن
repulsed پس زدن دشمن وازدن
repulse پس زدن دشمن وازدن
betray تسلیم دشمن کردن
close in نزدیک شدن به دشمن
close with نزدیک شدن به دشمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com