English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Other Matches
They gave me permission by way of an exception ... آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
i am purposed to go قصد دارم بروم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
First come first served. هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
as a special exception <adv.> استثنأ
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
as early aspossible هر چه زودتر
earlier زودتر
sooner زودتر
as soon as possible هر چه زودتر
junior زودتر تازه تر
juniors زودتر تازه تر
early as possible هرچه زودتر
previously زودتر اتفاق افتادن
previous آنچه زودتر رخ میدهد
You should have told me earlier. باید زودتر به من می گفتی
he predeceased his son زودتر از پسرش مرد
the volume that preceded جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
prematureness نابهنگامی زودتر از موقع بودن
whichever is the sooner هر کدام که زودتر رخ بدهد [قانون]
shake a leg <idiom> تکان بخوری ،زودتر راه رفتن
to arrive in good time خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
let me go بروم
it fell to my lot to go من شد که بروم
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
first come, first served <idiom> هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست
flat برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance اجازه ترخیص اجازه نامه
iam d. to go مایلم بروم
i ougth to go باید بروم
i ought to go باید بروم
it fell to my lot to go قرار شد من بروم
i must go باید بروم
let me go بگذار بروم
i can go میتوانم بروم
i will go که بروم میروم
iam a to go میترسم بروم
i made up my mind to go بر ان شدم که بروم
brown major براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
in order that i may go برای اینکه بروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i am reluctant to go میل ندارم بروم
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
i am bend on going مصمم هستم بروم
i agreed to go حاضر شدم بروم
How do I get to this place / this address? چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
byzantine وابسته بروم شرقی
i am unwilling to go راضی نیستم بروم
i am unwilling to go مایل نیستم بروم
shall i go? ایا باید بروم
I have no place (nowhere) to go. جایی ندارم بروم
She asked me in (inside the house). تعارفم کرد بروم بو
i may go ممکن است بروم
i made up my mind to go نصمیم گرفتم که بروم
He advised (urged) me to go. به من توصیه کرد که بروم
I must be going now. الان دیگه باید بروم
may i go yes you may ایا ممکن است من بروم
I wI'll be damned if I ll go . لعنت برمن اگه بروم
i have no other place to go جای دیگری ندارم که بروم
i had barely time to get out همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
emulation رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
lead پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
You wont catch me going to his house . غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
Can I get there on foot? آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
I dont have time to go to the movies . فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead. قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
He arrived just as I was about to go . درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
How do I get to city center? چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
toad eater امروز
to day امروز
this day امروز
it is nowrooz to day امروز
today امروز
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Today me, tomarrow thee. <proverb> امروز من,فردا تو .
he has no temperature to day امروز تب ندارد
nowaday مال امروز
today of all days مخصوصا امروز
he wears a new suit to day امروز جامه
this morning امروز بامداد
there was no mail to day امروز کاغذنداشتیم
this d. a week یک هفته از امروز
This very day . همین امروز
prior admission اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
What is todays date ? تاریخ امروز چیست ؟
A week from today هفت روز پس از امروز
i have no work today امروز کاری ندارم
Today I took laxatives. امروز مسهل خورده ام.
He was not supposed to come today . قرارنبود امروز بیاید
he is in to day امروز در خانه است
this da y month یک ماه دیگر از امروز
there was no mail to day امروز پست نبود
What do you feel like having today? امروز تو به چه اشتها داری؟
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> کار امروز به فردا مفکن
Have you had a blowle movement today ? شکمتان امروز کار کرده ؟
She wont show up today. امروز پیدایش نمی شود
the press of modern life فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز را به فردا نیانداز
He is in no condition (not fit)to work. امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
present maid prospective bride دوشیزه امروز عروس فردا
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
Delays are dangerous. <proverb> کار امروز به فردا مینداز.
My voice is not clear today. صدایم امروز صاف نیست
romaika رقص ملی یونان امروز
romaic زبان بومی یونان امروز
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
To regain consciousness. to come to. امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
We wI'll be notified(informed)of the results today. امروز جواب کار معلوم می شود
we had a heavy p to day امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
I'll get there when I get there. <proverb> حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
do you want it done to day ایا میخواهید امروز کرده شود
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
today of all days از همه روزها امروز [باید باشد]
She was off hand with me today. امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is foul weather today . امروز هوا خیلی گند است
It is a cool day today. امروز هوا خنک کرده است
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I am in an exuberant mood today . امروز خیلی کیفم کوک است
Today is my lucky day. امروز روز خوش بیاری من است
So what's today? امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Does it have to be today (of all days)? این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
piggybacking استفاده از پیام ارسالی برای انتقال تصدیق از یک پیام که زودتر دریافت شده است
brown minor براون کهتر یا ان براون که زودتر به اموزشگاه امده است
activities روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activity روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
clamper مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
close the door please خواهش دارم
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I agree. قبول دارم.
own a house خانهای دارم
i wish to stay here میل دارم ...
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
I have a question. من یک سئوال دارم.
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
i intend to stay here خیال دارم که ...
my a is 0 years من 04سال دارم
it is in my recollection یاد دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
I need my e من دوست دارم
i maintain عقیده دارم که ...
I'm in a hurry. من عجله دارم.
there is no time like the present <idiom> سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
i am very keen on going there من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that سخت گمان دارم که
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
i stand to it that جدا عقیده دارم که
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
i am busy at the moment اکنون کار دارم
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
i yearn for ارزوی استراحت دارم
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com